- دانلود فایل صوتی
-
متن قسمت
-
همزمان با شکلگیری مجلس چهارم، جرقه اولین اعتراض طبقه مستضعف در مشهد زده شد. نهم خرداد، گفته میشه شهرداری، دستور میده بخشی از کوی طلاب یکی از مناطق حاشیهنشین مشهد که فقرا توش زندگی میکردن، خراب بشه. بعضی از اهالی برای مذاکره میرن شهرداری، اما تو برگشت، متوجه میشن که ماشینهای تخریب شهرداری اومدن تو محله. مردم با مأمورا درگیر میشن و چندتا ماشین شهرداری هم آتیش میزنن و نیروی انتظامی و کلانتری میان وسط دعوا. درگیریها زیاد میشه و میشه تظاهرات با شعارهایی علیه مسئولان کشور. معترضان دوتا کلانتری رو خلع سلاح میکنن و خودشون مسلح میشن. اونا ساختمان شهرداری رو آتیش میزنن و به ادارات دولتی هم خسارت میزنن. چند سال بعد استاندار وقت خراسان، ریشه این اعتراضات رو «مشکلات اقتصادی و اجتماعی» میخونه و میگه: «وزارت اطلاعات حدود دو ماه از این بازداشتیها بازجویی میکرد و نهایتا در گزارشی که وزیر وقت از این اتفاق تهیه کرد، تأکید شده بود که هیچکدوم از بازداشتیها وابستگی گروهی و گروهکی ندارن. حتی در بین اونا از خانواده شهید و جانبازان هم بودند.» (سارا مصطفا شوقی یه مستند ساخته راجع به این واقعه از صداهای اون تو این کار استفاده کنیم و اگر تو نت پیداش نکردین بگین من ازش بگیرم )
دو ماه بعد، اعتراضات به وضعیت اقتصادی، میرسه به نجفآباد و زنجان تا مجلس با نگرانی بیشتری سیاستهای تعدیل اقتصادی دولت رو دنبال کنه. دولت اول رفسنجانی شاید با توجه شایدم بدون توجه به ضربات تصمیماتی مثه آزادکردن نرخ ارز که معنیش سقوط ارزش پول ملی و فشار بر طبقات مستضعف بود، یارانه برخی کالاها رو کلا حذف میکنه. دولت، قند و شکر که نسبت توزیع کالابرگش به کل مصرف تو ابتدای دولت رفسنجانی 89 درصد بود رو تو سال 72 به 65درصد رسوند. نسبت توزیع کالابرگ روغن نباتی به کل مصرف رو هم از 68 درصد به 50درصد رسید. کالابرگ تخم مرغ، کره و مرغ هم به طور کامل حذف میشه و در کنار تورم 24.4 درصدی سال 71، آسیب جدیای به کارگران بخش دولتی، کشاورزان و صنعتگران وارد میشه .
تو چنین وضعیتی فضای سیاسی کشور درگیر برگزاری ششمین دوره همه پرسی ریاست جمهوری میشه. رفسنجانی اصلیترین کاندیدا بود اما هیچ کس حاضر نبود باهاش رقابت کنه. احمد توکلی که معتقد به واقعیشدن انتخابات بود، رفت سراغ علی اکبر پرورش و محمد جواد لاریجانی تا راضیشون کنه به حضور تو انتخابات. اما هیچ کدوم حاضر به ورود به انتخابات نشدند تا توکلی خودش پا پیش بذاره. عبدالله جاسبی و رجبعلی طاهری هم کاندیدای انتخابات شدن.
رفسنجانی تو خاطرات 18 اردیبهشت سال هفتاد و دوش نوشته که «ظهر به دفتر رسیدم. آقای احمد توکلی آمد. در مورد علت نامزد شدنش توضیح داد و دربارة شیوه تبلیغ مشورت کرد. به خاطر کمک به جدیتر شدن انتخابات و امکان رقابت انتخاب تشویقش کردم.» شاید اگه رفسنجانی شناخت دقیقی از نگاه مردم به خودش و دولتش داشت، نمیذاشت توکلی تو اون دوره نامزد بشه. بخشی از مردم از گرونی، تورم و کمبود برخی از کالاها خسته شده بودن و دنبال کسی بودن که اونارو از این وضعیت نجات بده. تصورات رفسنجانی درباره دولت سازندگی اما یه جور دیگه بود. اون فکر می کرد تو بهترین حالت، رقیبش 200 یا 300 هزار رای میاره. وزیر ارشاد اون زمان تو کتاب خاطراتش ماجرای گفت و گوش با رفسنجانی درباره کاندیداتوری احمد توکلی رو این طور نوشته: «به آقای رفسنجانی گفتم ورود احمد توکلی رای شما را کم خواهد کرد. آقای رفسنجانی پرسیدند مثلا چقدر رای میآورد؟ گفتم دو یا سه میلیون رای دارد. خندیدند و گفتند دویست سیصدهزار رای بیشتر ندارد!... کل این فضا در دولت وجود داشت و تقریبا همه فکر میکردند آرای مردم تمایل جدی به رفسنجانی دارد.» بازی روزگار این طور بود که توکلی که تو دولت مهندس موسوی از نیروهای جناح راست محسوب می شد، تو تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری روی توزیع درآمد، گرانی، زندگی اشرافی و نقش آقای رفسنجانی تو اقتصاد و عدم رضایت خاطر مردم دست بذاره. اون برای پخش مستند انتخاباتیش که توش عملکرد دولت رفسنجانی رو نقد کرده بود، مشکل پیدا کرد و محمدهاشمی رئیس صدا و سیما ، برادر رئیس جمهور ، قصد داشت هرجوری بشه نذاره مستند توکلی پخش بشه. با سماجت توکلی و حمایت دفتر رهبری سمیا ناچار شد مستند رو به طور کامل پخش کنه.
ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری 21 خرداد 72 برگزار شد. تو این انتخابات مشارکت کلی خیلی کم نمیشه اما رفسنجانی 5 میلیون کمتر از دوره قبلی رای میاره. یعنی از حدود 17 میلیون رایی که مردم میدن، یه مقدار بیشتر از 10.5 میلیون رای میاره. احمد توکلی هم که رفسنجانی میگفت 300 هزارتا رای میاره، 4 میلیون رای آورد.
شیخِ رفسنجانی تو انتخابات شکست نخورد اما حاضر نبود واقعیتهای انتخابات رو قبول کنه. او 4 میلیون رای احمد توکلی یعنی حدود 24 درصد رای هارو «احساسی» خوند و توکلی رو متهم کرد به گفتن «حرفهای شعاری» و گفت که «خودمان هم تائید کردیم که او بیاید». رفسنجانی اما به اینم اکتفا نکرد و مدعی شد: «فکر می کنم یک مقدار از هزینههای تبلیغاتی ایشان را نهادهایی دادند که من نامزد آنها بودم».
3 روز بعد از انتخابات، رفسنجانی تو خاطراتش می نویسه: «آقای [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهاد سازندگی] آمد. مقداری از تبلیغات انتخابات و گستاخی آقای [احمد] توکلی انتقاد داشت.» رفسنجانی حتی تو خطبههای نماز جمعه بعد از انتخابات، هم توکلی رو رها نکرد و به ماجرای خودش و نوه 3 سالهاش اشاره میکرد که وقتی بهش گفته نرو جایی که ممکن بوده سقوط کنه، نوه اش قهر کرده و گفته تو انتخابات به جاسبی رای میده.(پخش صدای رفسنجانی)
این طنز تلخ اما معنادار رفسنجانی، موضوع سوالی بود که سالها بعد خبرنگار کیهان از رفسنجانی پرسید: «این تمثیل خوبی برای مردمانی که مخالف شما بودند، نبود. فکر نمیکنید این تعبیر، تعبیر تحقیرآمیزی در حق بخشی از مردم کشور بود؟» رفسنجانی می گه: «شاید هم بود. طنزی بود و دیدم که حیف است این را نگویم.»
نوبت به معرفی کابینه دوم میرسه. تابستون 1372، اوضاع اقتصادی کشور پیچیده تر میشه. اثرات سیاستهای اقتصادی دولت کم کم خودشو نشون میده و مجلس هم این وضعیت رو درک میکنه. دولت به نظر گیر افتاده و بسا که تصمیمات اقتصادیش هم اقتضایی شده. مدیرعامل وقت بانک صادرات ایران میگه زمان ریاستجمهوری مرحوم رفسنجانی، اونو به یه جلسه خیلی مهم که رئیس کل و معاون ارزی بانک مرکزی برگزار کرده بودن دعوت می کنن. رئیس کل آمد و اشاره کرد که ما تصمیم گرفتیم به هر متقاضی بدون محدودیت تا سقف 10 هزار دلار بدهیم. این باعث بُهت اعضای جلسه شد. همه تعجب کردند و گفتند مگر میشود؟ برای چه میخواهید این کار را انجام دهید؟ معاون ارزی بانک مرکزی هم با مدیران عامل بانکها هم نظر بود». رئیس کل که با این فضا مواجه میشه، میگه "چند لحظه صبر کنید." او از جلسه بیرون میرود و حدود 20 دقیقه بعد باز میگردد و میگوید "با حاج آقا (رئیس جمهور وقت) صحبت کردم و ایشان به هیچوجه قانع نمیشوند که این کار انجام نشود. باید این کار انجام شود اما پذیرفتند سقف پرداخت به هر متقاضی از 10 هزار دلار به 5 هزار دلار کاهش یابد."»
یه مدت بعد از این جلسه، پرداخت 5 هزار دلار شروع میشه و اتفاقی که نباید، میفته. قیمت دلار میره بالاتر؛ پول ملی با سرعت بیشتری سقوط میکنه و کارگرا و کارمندا هم شرایط سختتری رو تحمل میکنن.
تو این وضعیت، رفسنجانی باید کابینهاش رو هم به مجلس معرفی میکرد. مجلس از قبل این پیامو به گوش رفسنجانی رسونده بود که به بعضی رای اعتماد نمیده. مجلس تو یه توافق نانوشته، چند وزیر جناح راستی و موتلفه ای به دولت تحمیل کرد تا بجاش به بعضی وزیرا مثه وزیر اقتصاد، که رفسنجانی اصرار به حضورشون تو دولت داشت رای اعتماد بده. رایهای وزیر پیشنهاداقتصاد شمرده میشه و رای نمیاره. رئیس مجلس از این خبر غافلگیر میشه و میخواد دوباره رایهارو بشمرن. رایها دوباره شمرده میشه اما تغییر نمیکنن. رفسنجانی این کار مجلسو «ناجوانمردانه» میخونه و چند دقیقه بعد رای عدم اعتماد، اون فرد رو معاون رئیس جمهور میکنه تا به مجلس بگه واسه اجرای سیاستهای اقتصادی قبلش تصمیمش جدیه. البته کمی جلوتر او رو به ریاست بانک مرکزیمنصوب کرد. رفسنجانی بعدها گفتش «اگر شما تبلیغات انتخابات را ببینید، با همه تندیهایی که آقای توکلی میکرد، گفتم من همین هستم و برنامهام همان است و بعدا هم همان خواهد بود. هر کسی میخواهد رای بدهد... یعنی به حالت استغنا با مردم حرف زدم.»
او با همین استغنا در برابر مجلس رفتار کرد و سیاستهای قبلی خودشو با درنظرداشتن تبعات اقتصادی و اجتماعیش بر مردم و به ویژه طبقات پایین ادامه داد تا ناطق نوری رئیس وقت مجلس که درباره رفسنجانی میگفت «ما جزو نوچهها و دست پروردههای او در انقلاب هستیم» هم اضافه بشه به صف مخالفای سیاستهای تعدیل. او 25 اسفند 72 تو مصاحبه مطبوعاتیش از اجرای سیاست تعدیل اقتصادی انتقاد میکنه و سرعت سیاست تعدیل رو عامل فشار به اقشار کم درآمد میدونه. ناطق تو خاطراتش، سیاست تعدیل رو یکی از چالشهای اصلی مجلس با دولت میدونه و میگه: « ايشان طرفدار سياست تعديل بودند و اعتقاد داشتند كه "بايد بتدريج يارانهها را حذف كنيم و به طور خودكار بين عرضه و تقاضا يك تعادل بهوجود بيايد. خيلي از كشورها اين راه را رفتهاند و در كشور ما هم تعديل يك جرّاحي است كه ضروري به نظر ميرسد. طبيعي است كه جراحي خونريزي هم دارد، بايد مشكل سياست تعديل را تحمل كرد تا به قله برسيم؛ به قله كه برسيم، ادامهي راه حكم سرازيري را دارد". دوستان ما ميگفتند كه تعديل با اين شيبي كه دارد اين بار را به منزل نميرساند. گراني مرتب رو به افزايش است، حذف يارانهها به قشر حقوقبگير و اقشار آسيبپذير فشار زيادي را وارد ميكند و اينها آسيب ميبينند و بحران ايجاد ميشود. لازمهي اجراي چنين سياستي، كمربند ايمني و حتي تور امنيتي است كه اگر احياناً يك كسي پرت شد، داخل تور امنيتي بيفتد. شما تور امنيتي نداريد و به طبقات پايين خيلي فشار ميآيد.»
بین دولت و مجلس، چند جلسه بحث و گفتوگو میکنن. مجلس سياست اقتصادي «تثبيت» رو دنبال میکنه. تو يكي از همين جلسات، رئیس مجلس به رفسنجانی میگه: «برنامهي اقتصادي شما مثله یه ماشينيه كه سر بالايي ميره و مرتب بارش سنگین تر ميشه. مردمم مشغول هل دادن ماشين به جلو هستن. درسته اگه به قله برسه ديگر هل دادن تموم ميشه و بسيار خوبه، اما اگه هنوز ماشين به قله نرسيده، نفس اينهايي كه هل ميدهن بريده شه نه تنهاكه به مقصد نميرسه، بلكه وقتي ماشين به عقب برگرده همه رو له ميكنه. شما وقتي يه دفعه قيمتها رو گرون ميكنين، اگر تور امنيتي نباشه، مردم نميتونن تحمل كنن و لطمه ميخورن.»
رفسنجانی برای رسیدن به چیزی که درست می دونه به این هشدارها چندان توجه نمیکنه، تو بودجه سال 1373 قیمت سوخت رو افزایش میده اما مجلس که میدونست مردم تحمل افزایش هزینهها رو ندارن، تو بهمن 1372 تصویب میکنه که قیمت بنزین، نفت، گازوئیل و گاز تو سال 73 زیاد نشه. با وجود مخالفت مجلس، دولت میره دنبال اجرای طرحهای دیگهاش. رفسنجانی تو خطبههای نماز جمعه 26 فروردینش تو سال 73بودنِ برخی یارانه ها مثه یارانۀ نون و بنزین رو غیرعادلانه میدونه و درباره مقابله مجلس با تصمیماتش می گه: «تصمیم گرفتیم یارانه نون رو حذف کنیم و قیمت سوخت رو متعادل کنیم. خبرش که به مجلس رسید، نمایندگان طرح 3 فوریتی دادند تا جلوی ما را بگیرند».
اصرار رفسنجانی برای ادامه مسیر اقتصادیش در حالی بود که اثرات تصمیماش، داشت خودشو نشون میداد. قیمت دلار که سال ۱۳۷۲ تو بازار آزاد با رشد زیادی رسیده بود به ۱۸۰ تومان، تو سال 1373 به 260تومان و سال بعدش به 400تومان رسید که بیشتر از دوبرابر نرخ رسمی میشد. این موضوع تبدیل شد به یکی از چالشهای مجلس و دولت. به گفته رئیس وقت مجلس «زماني به ايشان [رفسنجانی] گفتم اين ارزي كه شما به سيصد تومان ميرسانيد، چگونه ميخواهيد كنترل كنيد. اين حد ندارد. ايشان گفتند وقتي ارز كافي در دست مردم باشد، دليلي ندارد كه افزايش قيمت پيدا كند. من گفتم: مگر شما ارز زيادي داريد كه بازار را اشباع كنيد؟ بالاخره يك جايي ارز تمام ميشود و نرخ آن ثابت نميماند. اين مثل فنري است كه وقتي رها شود، بالاتر ميرود. ايشان اصرار داشتند كه ما روي سيصد تومان نگه ميداريم. به همين دليل هم بود كه هر كس ميرفت و پنج هزار دلار از بانك مركزي ميگرفت. ما مخالفت ميكرديم و ميگفتيم يك جايي كم ميآوريد و كفگير به ته ديگ ميخورد».
سال 1374 بدترین بحران ارزی تو کشور شکل میگیره. تو این سال، ریال بی سابقه ترین سقوط خودش تو تاریخ رو تجربه میکنه و با زیادشدن بیش از ۱۰۰درصدیش تونست خودشو تو دو ماه از حدود ۳۰۰تومان تو فروردین 1374 برسونه به حدود ۷۰۰ تومان تو خرداد همون سال. دولت که متوجه سیاست اشتباهش میشه، تلاش میکنه تا با کارهای پلیسی، نرخ ارز رو تو بازار آزاد کنترل کنه. دولت، آئین نامه ای رو تصویب میکنه که هر کس ارزی رو که قبلا از طریق مشروع و قانونی و حتی از بانکها خریداری کرده، اگه سریع به بانک تحویل نده؛ به عنوان قاچاق تلقی میشه و با صاحبش به عنوان قاچاقچی برخورد میشه. اما این آئین نامه هم منجر به کنترل نرخ ارز تو بازار نشد و نرخ دلار رسید به حدود ۴۴۰ تومان. سیاست تکنرخی کردن نرخ ارز، تورمّو میرسونه به 49.9 درصد که یکی از بالاترین رقم های ثبتشده تورم تو تاریخ سالهای پس از انقلابه.
نتیجه های سیاست تعدیل اقتصادی فقط محدود به ارز و تورم نمیشه و به سایر جنبههاشم میرسه.
خصوصی سازی تو حوزههای مختلف به نتایج دلخواه نرسید و در عمل ناکام موند. براساس آمارهای سازمان خصوصیسازی، بین سالهای 70 تا 75 حدود 332 میلیارد تومان سهام شرکتهای دولتی واگذار شده. نکته مهم واگذاریها اینه که تو این دوره حدود 31 درصد از واگذاریها بهصورت مذاکرهای انجام شده که این اندازه عملا به بعضی افراد و نزدیکای افراد صاحب نفوذ تو دولت واگذار شد و براساس اسنادی که هست، بعضی از این واگذاریها بهدلیل نبود تخصص خریداران، خیلی سریع با ورشکستگی، تعطیلی یا تعدیل کارگران روبهرو شد و بخش بزرگی از اموال عمومی از این طریق نابود شد.
وزیر آموزش و پرورش دولت رفسنجانی، خصوصی سازی رو یکی از سیاست های ناموفق دولت میدونست. او میگفت یکی از دلایل ناکامی اش، شفاف نبودن هدف خصوصی سازی، دومیش آماده نبودن فضای غیردولتی واسه در اختیار گرفتن کارخانه هایی که بنا بود خصوصی بشن و سومیش هجوم افرادی بود که تو تمام سالهای بعد انقلاب دنبال رانت واسه گرفتن کارخانه ها بودن. اونا از این راه به رانت های زیادی رسیدن و قسمت بزرگ سرمایه دارای نوکیسه از اونجا درست شدن و بعد از خرید کارخانه، زمین و امکانات رو فروختن و پولشو یا از کشور خارج کردن یا اونو صرف کارهای تجاری، بازرگانی یا واسطه گری تو داخل کردن. نبود شفافیت تو اطلاع رسانی تو حوزه خصوصی سازی، رانت اطلاعاتی میاورد واسه صاحبان خبرهای اقتصادی. رئیس وقت بانک مرکزی میگه: «بانک مرکزی به خریداران کارخانجات اعتباراتی می داد. تمام گروه ها و دست اندرکارانی که از این مسائل اطلاع داشتند و ارتباطات لازم را هم داشتند توانستند جلو بیایند و کارخانجاتی بخرند. بسیاری از آنها وابسته به یک سری گروه های سیاسی بودند».
تو گیر و دار این وضعیت بود که رهبری، شورای عالی امنیت ملی رو مسئول پيگيري عوارض اين سياستها کرد. شورا هم به جمعبنديهايي رسيد كه تو یه گزارش فرستادن به دفتر رهبری. نهایتا دولت رفسنجانی ناچار شد بخشي از سياستها رو تثبيت و شيب تعديل رو كمتر کنه.
رفسنجانی اعتقاد داشت که نذاشتن سیاستهای اقتصادی که میخواد رو پیگیری کنه و ترمز دولتش رو کشیدن اما بعدها مشخص شد که دولت، تئوری منسجم و قابل اتکایی تو این زمینه نداشته و بیشتر براساس نتایج تصمیمات، درستی یا نادرستی سیاست هاشو محک میزد. این موضوع رو بعدها وزیر اقتصاد و داراییش گفت: «باید اعتراف کرد که در آن مقطع ما هیچگونه تئوری منسجم و مشخص حداقل در زمینه اقتصاد در ذهن نداشتیم اما به تدریج، در یک فرایند زمانی و بر اساس تجربه به سمت یک تئوری مشخص حرکت کردیم.»
تو خاطرات رفسنجانی و اسناد دولتش، هیچ نشونهای از یک مطالعه منسجم و دغدغهمند درخصوص الگوی توسعه مدنظرش و بحثهای نظری پیرامونش وجود نداره. او در روز نوشت هاش هیچ جا به گفتوگویی با صاحبنظران درباره توسعه و یا حتی طرح یک پرسش تئوریک اشاره نکرده. هرگز ننوشته که به دیدار پژوهشگر یا دانشمندی در زمینه توسعه، اقتصاد و ومسائلی از این دست رفته یا با گروه های آکادمیک در زمینه مطالبات کشور مکاتبه ای انجام داده . تو خاطرات 12 آبان 1373 نوشته که شخصی از شرق عربستان، نوشتهای رو از طریق قائممقام وزیرامورخارجه، فرستاده بود و تقاضای ملاقات خصوصی و فوری داشته. اون عرب تو دیدار خصوصی ادعا میکنه خداوند علمی به او داده که میشه از آب به جای نفت، برای سوخت و تولید انرژی استفاده کنه و میتونه با این قدرت، نفت سعودی رو نابود کنه و حاکم بر سعودی بشه. با این ادعاها، رفسنجانی به دکتر حبیبی معاون اولش دستور می ده، برای یک ماه یک مترجم راهنما برای خرید اجناس مورد نیازش از بازار و یک اتاق در اختیار این فرد بذارن. هر چند رفسنجانی تو خاطراتش نوشته «به ظن قوی، خیالباف و مریض است» اما اینو هم اضافه کرده که «ولی امتحانش ضرری ندارد».
دی ماه 73 تو مصاحبهای با حضور محمد جواد لاریجانی، حداد عادل و نهاوندیان، در پاسخ به سوالی درباره سیاست تعدیل که رفسنجانی تو برنامه کشور اونو محور قرار داده بود، جوابی داده که درک و شناخت او نسبت ماهیت نظری پرسش،مشخص میشه و پیدا ست چه قدر عملکرد او و دولت مبتنی بر عملگراییبودهه.[1] بشنوید
مسئول وقت برنامه بودجه در دولت سازندگی می گه: «نگاه آقای رفسنجانی به اقتصاد، نگاه خرد بود. زمانی که وزیر صنعت در مورد کمبود سرمایه یا نیاز به تسهیلات بانکی حرف میزد، چون خود در حوزه خرد کار کرده بود و به راحتی مساله را درک میکرد، اما وقتی به آقای رفسنجانی در مورد افزایش نقدینگی توضیح میدادیم، موضوع را به مسخره میگرفت». معاون سازمان برنامه و بودجه دولت سازندگی هم تو سالهای اخیرگفته بود: «مرحوم رفسنجانی اصلا سراغ اصلاحات ثبات ساز نرفت. اعتقادی به این نوع اصلاحات نداشت و حتی موافق سیاستهای ضد اصلاحات اقتصادی بود. به طور مثال آقای رفسنجانی اعتقادی به این که نقدینگی تورم را ایجاد می کند را نداشت.» گوینده به آزاد کردن نرخ ارز تو سال 70 از 7 تومان به 100 تومان اشاره میکنه و میگه: «چند ماه گذشت و آقای رفسنجانی گفت وقتش رسیده قیمت ارز را از 100 به 80 کاهش دهیم. با رئیس سازمان برنامه و بودجه خدمت ایشان رفتیم و گفتیم این کار را نکنید. اشاره کردم اگر نرخ ارز رقابتی را پایین بیاورید قیمت بازار آزاد افزایش پیدا می کند. ایشان گفتند این چه حرفی است که شما می زنید؟» اون میره پای تخته وایتبردی که تو دفتر رفسنجانی بود. مفصل ماجرا رو شرح میده. بعد از پایان توضیحاتش ، رفسنجانی میگه: «آقای نیلی این فرمول ها برای ما نیست؛ ما تصمیم گرفتیم. بروید کمک کنید اجرایی شود!»
سیاست تعدیل اقتصادی، نتایج زیست محیطی، فرهنگی و اجتماعی زیادی همراهش داشت. براساس گزارشی که سازمان ملل متحد درباره آثار و پیامدهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی برنامه تعدیل اقتصادی تو همون روزای پیگیری این سیاست تو ایران منتشر کرد، کشورهایی که واسه اجرای این سیاست، رفتن سمت استقراض خارجی، واسه کم کردن هزینه های تولید و فراهم کردن زمینه برای جلب سرمایه های خارجی، ناچار شدن یا از ضوابط بهداشتی، درمانی و ایمنی محیط کم کنن یا به طور کلی این ضوابط رو نادیده بگیرن. بخاطر این رفتارها، نوعی حساسیت زدایی ویژه نسبت به مواد و زبالههای سمی تو این کشورها به وجود اومده که همزمان منشأ گسترش آلودگی آب و خاک و هوا شده.
تو دولت رفسنجانی، بهجای مبارزه با فقر برای دستیابی به عدالت، تاکید داشتن روی افزایش ثروت و ارتقای سطح رفاه و توسعه کشور. رفسنجانی و دولتش تو این چارچوب تلاش کردن ثروت رو تبدیل کنن به «ارزش» و سطح توقع مردم رو بالا ببرن چون با تبدیل شدن ثروت به ارزش، تغییرات اجتماعی حول اون برای پیشبرد سیاستهای تعدیل شکل نمیگرفت. اما این کار نتایجی هم برای ساختار جامعه داشت. یکی از نتایج شعارهای جدید، شکل گیری فساد تو کشور بود. دمیدن دولت بر شیپور رفاه و تبدیل کردن ثروت به عنوان یک ارزش تو جامعهای که راههای مشروع و تعداد آدمایی که از این طریق میتونن ثروت کسب کنن، محدوده، نتیجه اش میشه شکلگیری فساد. فساد اونقدر تو جون سیستم رفت که حتی رئیس جمهور هم ناچار شد قبولش کنه. در مصاحبه ای میگه: «اینقدر بحث از اختلاس و دزدی نکنید و روحیه مردم را خراب نکنید. وقتیکه ما یک سدی را میسازیم و مثلاً ده میلیارد خرج میکنیم، ممکن است از قِبَل آن، پانصد میلیون هم اختلاس شود، اما این سد برای کشور میماند و هیچکس نمیتواند از این سد اختلاس یا دزدی کند.»
اما سر پیکان دیگه سیاست توسعهای رفسنجانی تو قالب تعدیل اقتصادی چی اومد؟ جدیترین حرکت رفسنجانی برای کم کردن تنش ها با آمریکا و آزادسازی اموال بلوکه شده ایران تو این کشور، آزادکردن گروگانهای آمریکایی تو لبنان بود. رفسنجانی میگه «آمریکاییها به تعهداتشان عمل نکردند. در لبنان زحمت کشیدیم تا سرنخی پیدا کردیم. وعده های زیادی دادند که عمل نکردند. قانع ساختن بچه های انقلابی لبنان آسان نبود اما ما قانع کردیم. به محض این که گروگان ها آزاد شدند، آمریکایی ها طلبکار شدند.» اونا با واسطه به رفسنجانی گفته بودن: «اگر به ما کمک کنید تا گروگانهای ما آزاد شوند، آن وقت اقداماتی که بعدا از آمریکا میبینید، شما را متعجب میکند و به تعجب وا میدارد و باور کردنی نخواهد بود.» رفسنجانی سال 78 تو مصاحبه اش گفت: «ما حداقلش فکر میکردیم دیگر اموال ما آزاد میشود. وقتی آزاد شدند، دیدیم آمریکاییها طمعکارتر شدند. این هم علامت بدی بود.» یه مدت بعد، اوضاع بدتر شد و بوش به شدت به ایرانی ها حمله کرد و حتی گری سیک از مقامات آمریکایی گفت: «ایدئولوژی انقلابی افرادی مانند رفسنجانی رفسنجانی مانع از بهبود رابطه با آمریکاست.»
با روی کار اومدن دموکراتها و ریاست جمهوری کلینتون این سیاست خصمانه تر شد؛ « کلینتون در نشست آژانس یهود در حالی که عرقچین یهودی به سر داشت، تحریم اقتصادی همه جانبه و کامل علیه ایران را اعلام کرد و جهان را به حمایت از این تحریم فراخواند.» سال 1374 مجلس سنای آمریکا تصویب کرد با بودجه سی آی ای، رادیو علیه جمهوری اسلامی تاسیس بشه. لایحه تاسیس این رادیو رو سناتور داماتو داده بود. آبان ماه همون سال کلینتون از کنگره خواست تحریم های اقتصادی ایران رو شدید کنه. اسفند 74 کشورهای اروپایی تحت تاثیر فشار آمریکا به ایران اخطار دادن که موضعشو درباره تروریسم و روند صلح خاورمیانه شفاف کنه.
با این وجود، رفسنجانی رفسنجانی همیشه معتقد بود با مذاکره میشه تنش های میان ایران و آمریکا را کم کرد و راهحل هایی برای حل برخی از مسائل پیدا کنه. زمان ریاست جمهوری رفسنجانی، حسن روحانی مشاور و رئیس شورای عالی امنیت ملی بود. او با رفسنجانی درباره رابطه با آمریکا همنظر و معتقد بود باید مساله مون رو با آمریکا حل کنیم. روحانی برای منافع و ضررهای این کار دو ستون درست کرده بود. رفسنجانی نظرات خودش را هم اضافه کرد و به دیدار رهبر انقلاب رفت. او میگه: «خیلی بحث کردیم. یکی دو ساعتی بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. معمولا وقتی با ایشان اختلاف داشته باشم، نهایتا نظر ایشان را برای خودم حجت میدانم؛ چون ایشان رهبر هستند و حق اظهارنظر قاطع دارند. من گفتم نمیتوانیم حرف دیگری به شما بزنیم و فقط مساله ما و خداست. بالاخره در روز قیامت از من و شما می پرسند چرا این همه ضرر و مشکلات برای نظام و مسلمانان ایجاد شد. اگر اینها را بر عهده میگیرید، من دیگر حرفی ندارم. ایشان گفتند بله، جواب خدا با من باشد.»[2]
ساراجان این خونده نشه اما از صداهاش قبل و بعد بند بالا استفاده بشه سال 1400، سایت رهبر انقلاب، ویدئویی با عنوان «گفت و گوی منتشرنشده رهبر انقلاب با رفسنجانی رفسنجانی درباره آمریکا» منتشر کرد. تو این ویدئو جزئیات دقیقتری از این مذاکرات منتشر شد. تو بخشی از این ویدئو، رهبر انقلاب بدون ذکر نام از رفسنجانی، ماجرای مذاکره رو مطرح میکنه.[3] تو بخش دیگه از همین ویدئو، صحبتهای رهبر انقلاب تو دیدار رئیس و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام تو سال 1391 اومده. تو ادامه جلسه، رفسنجانی رفسنجانی، به ماجرای جدول فواید و مضرات ارتباط با آمریکا هم اشاره می کنه که رهبری میگه تو اون جدول تنها مضرات آمده بود.[4]
سیاست کاهش تنش با عربستان سعودی که کارگروه ویژه مهدی پسر رفسنجانی بود هم به جایی نرسید. رئیس وقت سازمان حج و زیارت گفته که ملاقاتي با رهبري داشته و ضمن اشاره به سفر مهدي رفسنجانی به عربستان و ملاقات با امير عبدالله، گفته که سعوديها شرط تقويت روابط دو کشور را تعهّد ما به انجام ندادن مراسم برائت از مشرکین، عنوان کردن. رهبری پذيرش اين شرط رو ناممکن میگن. اون میگه: « پسر رئیس جمهور نقل کرده است که شما با برگزارنشدن مراسم برائت موافقت کردهايد.» رهبری میگن: «خير، اين حرف درست نيست و مطلب همان است که الآن گفتم.» طرف باز می پرسه « شما دستور داديد مذاکره با مقامات سعودي از طرق غيررسمي مانند ملاقات فرزند آقاي رفسنجانی قطع شه؟» رهبری پاسخ میدن: «اينکه پسر آقاي رفسنجانی براي مذاکره اعزام شده، کار بدي بوده. عبداﷲ هم غلط کرده که اين روش رو براي مذاکره دربارهي روابط دو کشور انتخاب کرده. مگه روش مذاکره رو اونا بايد تعيين کنند؟» بعدم اضافه می کنن: «آقاي ولايتي فرد متديّن و متصلّب در مسائل شرعي است. چرا ميخواهند ايشان را در اينگونه امور، کنار بگذارند؟» وقت خروج از دفتر، رییس سازمان حج و زیارت از آقای اصغر حجازی میپرسه «با توجّه به نظر قاطع آيتاﷲ خامنهاي، آيا اقدامي از سوي دفتر براي قطع مذاکره از اين طريق صورت گرفته است؟» آقای حجازی هم میگه: «کتباً به دولت ابلاغ شده است که مذاکره با مقامات سعودي بايد از طريق وزارت امور خارجه و دکتر ولايتي صورت پذيرد.» بعد از پاسخ ایران، سعودیها دیگه تماسی از راههای غیررسمی با ایران نمیگیرن تا سیاست تنشزدایی با عربستان، بعد از سیاست تنش زدایی با آمریکا، هم ناکام بمونه.
تو بهار سال 1374 یه خبر اقتصادی مردم رو متعجب میکنه. کشف اختلاسی به بزرگی 123 میلیارد تومان تو بانک صادرات ایران. متهم ردیف دومش برادر رئیس وقت بنیاد مستضعفان بود.
به جز پرونده فساد 123 میلیارد تومانی، دولت رفسنجانی یه مشکل دیگه هم داشت؛ اتهام فساد تو شهرداری تهران. چند ماه مونده به آخر دولت رفسنجانی، چند نفر از مدیرای شهرداری تهران به اتهام اختلاس و فساد دستیگر میشن. شهردار وقت تهران متهم ردیف اول این پرونده بود که به دلیل حمایتهای سیاسی رفسنجانی دستگیریش طولانی میشه. تو آخرین هفتههای دولت، قرار میشه به شهردارتهران یه «نشان» بدن اما رهبری با دادن این نشان مخالفت میکنه. رفسنجانی نمی خواست شهردار که چهره اول حزب وابسته بهش، یعنی کارگزاران سازندگیه، بیفته زندان و بخاطر همین، 7 تیرماه 1376 تو دیدار با رهبری از ایشون میخواد دادگاهی شدن شهردار پیگیری نشه. رهبری پاسخ میدن که تو این پرونده دخالت نمیکنه. شهرداروقت اتهامات سنگینی تو چندین مورد داشت که یکیشون مشارکت تو اختلاس به مبلغ یک میلیارد و چهارصد و پنجاه و سه میلیون تومان بود. وزیر مسکن و شهرسازی دولت سازندگی میگه که با رفسنجانی بیشتر تو بحث شهرداریها اختلاف نظر جدی داشته. تو اون دوره شهرداری تهران با توافقات غیرقانونی اجازه ساختوسازهای خلاف قانون رو به بنیاد مستضعفان می داد و میگه: «به آقای رفسنجانی گفتم من با این کارها کلا مخالفم و اساسا فکر نمیکنم هیچ توسعهای برمبنای فروش قانون ایجاد شود. ممکن است چهار تا عمران اولیه صورت بگیرد و خوشتان بیاید، ولی بعدش اساسا آن شهر را با یک بیانضباطی مطلق مواجه میکند و در آینده گرفتار میشود.»
با وجود تلاش های دولت اصلاحات و شخص رفسنجانی، دادگستری اصرار به احضار شهردار داشت. رفسنجانی با هدف حمایت مستقیم از او و جلوگیری از بازداشتش، اسفند 1376 تو سفر به حج، شهردار رو هم همراه خودش میبره. رفسنجانی بعدها در واکنش به انتقادات شدید بخاطر حمایت نکردن از اون فرد گفت: «همان موقعی که مشکلات زیاد بود، ایشان را با خودم به مکه بردم یا در نماز جمعه از مدیران لایق دفاع کردم. اگر کمکهای من نبود به صورت تندتری با آنها برخورد میکردند.» پس از بازگشت از عربستان، اون فرد دستگیر میشه اما ده روز بعد با رایزنی های رفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات، موقتا آزاد میشه. پس از محاکمه، شهردارتهران به زندان میفته و بخشي از دوره محكوميتش رو هم میگذرونه. او برای رهایی از زندان نامهاي به رهبر انقلاب می نویسه و درخواست گذشت و عفو میکنه. رهبری با این درخواست موافقت میکنه.
[1] https://farhikhtegandaily.com/news/68808/%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C/
ادامه
-
-
عکسها
-
-
ویدئوها
-
موسیقی