You are currently viewing رادیو مضمون | فصل هفتم:نيم قرن سياست ورزی؛ کدام هاشمی؟| قسمت دوم

رادیو مضمون | فصل هفتم:نيم قرن سياست ورزی؛ کدام هاشمی؟| قسمت دوم

  • دانلود فایل صوتی
  • متن قسمت
    • از نخستین اقدامات هاشمی تو روزای ابتدایی انقلاب، جلب موافقت امام با تاسیس حزب جمهوری اسلامی بود. 29بهمن 1357حزب جمهوری اسلامی با محوریت آقایان بهشتی، هاشمی، خامنه‌ای، باهنر و موسوی اردبیلی اعلام موجودیت می‌کنه. چندماه از انقلاب نگذشته که ترور افراد کلیدی انقلاب، کلید می خوره. دو ماه از انقلاب نگذشته سپهبد قرنی به تیر ترور به شهادت می رسه، شهید بعدی استاد بی مثال مرتضای مطهریه. در همان قدم های نخستین، ضایعه شهادت مطهری کمر انقلاب رو می شکنه. چهارم خرداد 58 به هاشمی اطلاع می‌دهند که دو نفر از زرف ناطق نوری نامه‌ای آوردن و می خوان او رو ببینن صدای هاشمی پخش شود.( لینک ویدئوی هاشمی[1])

      یک روز قبل ترور ، تو راهپیمایی علیه آمریکا که از طرف حزب جمهوری به پا شده بود سخنرانی میکنه و به شدت به آمریکایی ها حمله میکنه و از نفوذ جهانی انقلاب اسلامی ایران میگه. بعدم به مردم میگه از این نق‌نق دنیا نترسین و بدونین جهانی که اسلام می‌سازه، اون روزی  که به دروازه‌اش برسیم، دیگه همه حرف‌ها و ادعاها و تحریکات خاتمه پیدا می کنه.

      امام در پیامی نسبت به این واقعه واکنش نشون دادن و نوشتن «مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد، از بیمارستان پیام داد، به رضاخان بگویید من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است. آمریکا و دیگر ابرقدرت‌ها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات این دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اینان با این تلاش‌های احمقانه نمی‌توانند انقلاب اسلامی ما را ترور کنند؛ نمی‌توانند شخصیت انسانی-اسلامی مطهری و هاشمی را ترور کنند؛ هر چند ترورهای حساب‌شده و سازمان‌یافته باشند و از لابه‌لای آن‌ها جای پا ابرقدرت‌ها و جنایتکاران بین‌المللی به چشم می‌خورد»

      13 آبان 58 با تسخیر سفارت آمریکا و استعفای دولت مهندس بازرگان، دوران جدی فعالیت هاشمی تو حاکمیت کشور شروع می‌شه. او به همراه آیت الله خامنه‌ای، اون زمان، توو سفر حج بودن. هاشمی که بر اثر گرما روی پشت بوم یکی از خونه‌ها خوابیده بود، اخبار ساعت 12 رادیو رو می گیره. اون جا از خبرِ تسخیرِ سفارت، مطلع می‌شه. بلافاصله به تهران بازمی‌گرده. امام شورای انقلاب رو تا انتخاب رئیس جمهور و تشکیل مجلس، مامور انجام وظایف دولت می‌کنه. با پیشنهاد شورای انقلاب و با حکم امام، ابوالحسن بنی صدر وزیر اقتصاد و سرپرست وزارت خارجه، مصطفی چمران وزیر دفاع، علی اکبر معین فر وزیر نفت، حسن حبیبی وزیز آموزش عالی و سخنگوی شورا انقلاب، هاشمی رفسنجانی هم سرپرست وزارت کشور میشه. مهمترین وظایف هاشمی تو وزارت کشور، برگزاری سه همه پرسی مهم بود: اولی  همه پرسی قانون اساسی و دومی برگزاری همه پرسی نخستین دوره رياست جمهوري و سومیم برگزاری همه پرسی برگزیدن نمایندگان اولین دوره مجلس پس از انقلاب اسلامی.

      انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شه. هاشمی در نقش سرپرست وزارت کشور، بنی صدر را با 10 میلیون و 747 هزار و 345 رای، پیروز انتخابات ریاست جمهوری معرفی می کنه. 15 بهمن حکم ریاست جمهوری بنی‌صدر تو بیمارستان قلب تهران توسط هاشمی قرائت می‌شه.

      پخش صدای اون برنامه

      بعد از همه پرسی قانون اساسی و ریاست جمهوری نوبت انتخاب نمایندگان ملت برای  مجلس اول بود. اوضاع جسمی امام، خوب نیست. خبر این موضوع به رسانه‌ها کشیده می‌شه و خبرسازی‌ها درباره فوت امام حداکثر تا 6 ماه آینده زیاد میشه.

      تو چنین شرایطی طبیعیه که رقبای سیاسی،با خبر پراکنی و طرح اتهامات، تلاش کنن به مجلس برن و مانع از ورود نامزدهای حزب جمهوری اسلامی به مجلس بشن.  طرح شایعات و حرفای مگو اون قدر بالا می‌گیره که هاشمی به نمایندگی از حزب، نامه‌ای به امام می نویسه و توی اون از نقش‌آفرینی برادر امام ، نوه امام، داماد امام و افرادی از نزدیکان ایشون به عنوان سرچشمه نقل این اخبار، پیرامون خشم امام از عملکرد حزب جمهوری اسلامی گلایه میکنه. یه روز نامه رو به بیمارستان می‌بره اما حال امام رو که می‌بینه، پشیمون می‌شه.

      کمی بعد قصد میکنه تو انتخابات مجلس شورا شرکت کنه، از سرپرستي وزارت كشور استعفا می‌ده. رقابت برای کسب کرسی‌های بیشتر در مجلس، میون احزاب و گروه‌های سیاسی در جریانه. انتخابات مجلس تو 24 اسفند 58 برگزار می‌شه و تو دور نخست، از تهران 18 نفر به مجلس راه پیدا می‌کنن. از حزب جمهوری اسلامی، بیشترین رای رو آیت الله خامنه‌ای کسب می کنه و به عنوان پنجمین نماینده وارد مجلس می‌شه. باهنر نفر هفتم و هاشمی نفر چهاردهم می‌شه.

      خرداد 59 مجلس افتتاح می‌شه. اواخر تیرماه، انتخاب هیئت رئیسه مجلس انجام میشه. آیت الله دکتر علی گلزاده غفوری، مهندس مهدی بازرگان، دکتر حسن حبیبی و هاشمی رفسنجانی نامزد ریاست مجلس هستن. پس از شمارش آرا، هاشمی از مجموع 196 نماینده حاضر، با 146 رای، هاشمی رئیس نخستین مجلس شورای اسلامی می‌شه. پخش صدای جلسه

      دهه 60، دهه طلاییِ زندگی هاشمی رفسنجانی بوده. سال های 60 برای هاشمی با ریاستِ اولین مجلس شروع و با ریاست‌جمهوری تموم میشه. او در حساس ترین برهه، رییس مجلسی میشه که تصمیمات بزرگی توش گرفته شده. مهمترین تصمیم مجلس اول، رای عدم کفایت سیاسی به ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران بوده.

      هاشمی کنار ریاستش به مجلس، بخاطر مسئولیتش به مناطق جنگی هم می رفت. 22 شهریورماه با خانواده و  گروهی از مسئولین، راهی کره شمالی می‌شه. تدارکات ویژه استقبال از مهمونا، مثل بنزهای به روزی که به استقبالشون میارن، از نظر هاشمی برای یک کشور کمونیست کمی عجیب به نظر می‌رسه. از جزئیات این سفر اطلاعات چندانی وجود نداره اما با توجه به اینکه سفر وسطای جنگ ایران و عراق بوده، میشه حدس زد هاشمی برای خرید تسلیحات و رایزنی با مقامات پیونگ یانگ به این کشور سفر کرده. هاشمی بعد از کره شمالی، به کره جنوبی و مالزی هم میره.

      مهرماه سال 1360، هاشمی به یه منطقه حفاظت شده تو جماران نقل مکان می‌کنه و همسایه امام می‌شه. اونطور که از خاطرات هاشمی برمیاد، اوایل انقلاب، زندگی نسبتا ساده‌ای داشته. کوچکترین برادرش نقل می‌کنه که تو خانه اون تو جماران بوده که حاج عیسی پیش‌خدمت امام میاد خونه شیخ اکبر و می‌گه «امام امشب هوس نان، پنیر، خیار و سبزی کردن، شما خیار دارین به امام قرض بدین؟» تو یخچال خونه ، خیارایی از چند روز پیش مونده بوده که زیاد هم قابل استفاده نبوده. همسرش عفت مرعشی، ، خیارها رو داخل بشقاب می‌ذاره و می‌پرسه «زشت نیست این خیارا رو  به امام بدیم؟»اونم در پاسخ می گه: «زشت نیست، امام می‌دونه که ما هم مثل ایشون زندگی می کنیم.»

      تو خاطراتش از اون سالها نوشته «عفت و مهدی و فاطی عازم راهپیمایی بودند و یاسر کفن پوش شرکت کرد.»

      اون طور که از بررسی سخنرانی هاش به دست میاد دهه 60 اصلی‌ترین دغدغه هاشمی، عدالت بوده. هاشمی با دستخط امام یکی از ائمه موقت جمعه تهران میشه و متناوب و منظم، موضوع «عدالت اجتماعی» رو تو خطبه ها مطرح می کنه و حدود 2 سال پیرامونش خطبه میگه. اون تو خطبه‌های نماز جمعه جوری درباره عدالت اجتماعی حرف میزنه که بعضیا این حرفارو خوانش های«سوسیالیستی» از دین می‌خوندن.  سی‌ام بهمن ماه سال 1360 تو خطبه‌های نماز جمعه، درباره شکاف طبقاتی شمال و جنوب شهرها حرف میزنه و تفاوت زندگی تو شمال شهرا و جنوب شهرا رو مغایر با روح اسلام می خونه. میگه که می بایست مطابق اسلام، جلوی مسرفین گرفته بشه و برای اونایی که به زور و تحت شرایطی مستضعف شدن، فکری بشه و تاکید میکنه: «در جامعه اسلامی برنامه اقتصاد اسلامی مخالف چنین چیزی است.» حتی می‌گه طبق رفتار قرآنی باید «دست مستکبرین را گرفته و آنقدر برسر آنها بکوبیم تا تسلیم حق شوند.» منظورش از مستکبرین، سرمایه‌داران و اونایی بودن که هاشمی به اونا «مسرفین» می‌گفت. دو هفته بعد، تو خطبه‌های نماز جمعه به برگزاری جشن‌های عروسی با پول شخصی هم انتقاد تندی می‌کنه. تو خطبه‌های 14 اسفند 1360 می‌گه: «آیا اسلام باید این‌طور باشد؟ در موقعی که دیگران نیازمندند، کسانی به نام ‌اسلام جشن بگیرند و در یک شب هزاران هزار تومان خرج کنند و بنوازند و برای بچه‌هاشان مبارک باد بخوانند؟! اگر مال از آن خودشان باشد مشروع است و حرفی نیست، می‌شود مصرف کرد؛ اما اخلاق اسلامی این را اجازه نمی‌دهد.»

      خطبه های شیخ اکبرهاشمی کنار اقداماتش تو مجلس باعث می‌شه فاصله‌اش با چپهای اون زمان یعنی نیروهای پیرو خط امام، کم و فاصله‌اش با جناح راست که خط بازار بودن و با این دخالت ها و سیاست های اجباری دولت تو اقتصاد سر سازش نداشتن، زیاد بشه. اون با موضوع عدالت اجتماعی، از چگونگی کاهش فاصله طبقاتی تو حکومت و جامعه اسلامی و همچنین مبارزه با ثروت‌های نامشروع، نهی اسراف و اتراف، جلوگیری از حضور ثروتمندان در مراکز تصمیم‌گیری کلان کشور، مالکیت اقتصادی و نحوه نظارت دولت بر انواع فعالیت‌های اقتصادی حرف می زنه.

      مردادماه 1360 طرح اراضی شهری با غلبه نگاه چپ تو مجلس تصویب میشه. تو اون سال‌ها، حل مشكل مسكن براي اقشار كم‌درآمد و جلوگيري از بورس بازي زمين كه به صورت كالا تو دست واسطه‌ها دراومده بود، ضروري بود، اما اين مصوبه باعث شد تعارضاتي بین مجلس و شوراي نگهبان پیش بیاد. تو خاطراتِ ششم مردادماهش می‌نویسه: «جلسه علنی داشتیم و طرح قانونی اراضی شهری مطرح بود. دو سه ماده تصویب شد. مجلس تمایل شدیدی به دولتی کردن اراضی شهری داره، ولی فکر می‌کنم شورای نگهبان نسبت به خیلی از مصوبات مجلس، مخالفت نماید.» پیش‌بینی هاشمی درست بود.

       طبق این قانون، همه اراضی مَواتِ شهری (بی مصرف یا مرده) در اختیار دولت ‎‏اسلامی، قرار می‌گرفت و ارزش قانونی اون سند و مدرکها از بین می رفت. دربارۀ اراضی بایر هم، فقط صاحباش حداکثر می‌تونستن تا ۱۰۰۰‏‎ ‎‏متر، در اختیار داشته باشن و اونو آباد و احیاء کنن و حق فروششو هم نداشتن؛‎ مگر به دولت و با تقویم به ریالِ دولت. خودش گفته، «با مالکان اراضی بایر و دایر شهری در مورد اول؛ یعنی اراضی موات، مشکل و اختلاف نظر ماهوی بین مجلس و شورای نگهبان وجود نداشت، ولی در مورد دیگه که آشکارا سلطه مالک رو تهدید می‌کرد، اختلاف نظر به وجود آمد.» شورای نگهبان اعلام کرد این طرح که عملا مالکیت خصوصیو به رسمیت نمی‌شناخت، با موازین شرعی نمیخونه. پنجم مهرماه، هاشمی برای حل این مشکل، نامه‌ای به امام می‌نویسه و تو این زمینه که بین شرع و مصلحت (با تاکیدخونده شه) تضاد وجود داره، از ایشون کسب تکلیف می کنه. امام تو این مورد از ولایتش استفاده می کنه و حکمی کلی صادر می‌کنه تا دیگه، مراجع و شورای نگهبان نتونن باهاش مخالفت کنن. هاشمی تو خاطرات 22 مرداد 60 در این باره می‌نویسه که «اگر صادر بشود کار بزرگی انجام شده.» همین اتفاق هم میفته و امام تو وضع قوانین ضروری براساس احکام ثانویه، نظر مجلسو تائید می‌کنن.

      بعد از موافقت امام با نظر مجلس، آیت‌الله گلپایگانی، مرجع تقلید، که نگران بود به بهانه ضروریات و مصلحت، دیدگاه‌های چپ گرایانه، مبنای تصمیم گیری بشه، 19 مهرماه نامه‌ای در این باره به امام می‌نویسه. کمتر از یک هفته بعد، امام پاسخ نامه را اینطور میده: «اگر وضع به همان منوال خان خانى و بورس بازى و زمین‏خوارى بماند که باز یک طبقه اشراف بدون رسیدگى به وضعشان، که غالباً بر خلاف موازین شرعیه است، در اروپا به عیش و عشرت مشغول و یک طبقه عظیم فقرا براى آنان- بر خلاف موازین- کار کنند و با فقر و فاقه زندگى کنند، براى حکومت اسلام و اسلام و قانون اساسى باید فاتحه خواند». تصمیات مجلس شورای اسلامی و دولت در وضع قوانین دولت‌سالارانه و ظاهرا سوسیالیستی، باعث شد تا نگرانی‌ها از نفوذ سوسیالیسم تو مجلس و دولت بالا بگیره. در بخشی از پاسخ امام به نامه آیت الله گلپایگانی، میشه فهمید که این مرجع تقلید نگران گرایش مجلس و دولت به نگاه های چپ بوده. امام نوشتن: «جنابعالى مطمئن باشید که نه مجلسیان به حسب نوع و نه دولت متمایل به چپ است و نه اَعمالى که مى‏شود چپى است.»

      با وجود تائید امام، شورای نگهبان دو بار ایراداتی به این مصوبه  میگیره و بالاخره هاشمي‌ در همراهی با بعضی از نمايندگان مجلس، 4 اسفند 1360 به دیدار امام میرن تا نظر نهايي معظم له رو بخوان. امام باز هم  تو این زمینه نظر مجلسو تائید می‌کنن.

      با وجود پاسخ امام، آیت الله گلپایگانی، اسفندماه نامه‌ای 7 صفحه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس می‌نویسه و به «طرح اراضی شهری و اراضی کشاورزی و به طور کلی طرح و لوایح در جهت محدودیت ‏ثروت»، اعتراض میکنه و «خطر نفوذ سوسیالیسم» رو بهشون گوشزد می‌کنه. بعد این نامه، تو مجلس بعضیا میخوان جلسه رسمی غیرعلنی تشکیل بشه اما هاشمی اونو نمی‌پذیره و از لزوم ادامه کار می‌گه: «تذکر دادم که بر حقیم ( با تاکید خونده بشه )و امام و حجت ( با تاکید خونده بشه )با ماست چرا کوتاه بیاییم؟ بالاخره‏ تصویب شد و قیمت اراضی را قیمت منطقه‏‌ای‏ رسمی اعلان کردیم».

      دو هفته بعد، جلسه‌ای با حضور بیست نفر از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در دفتر رییس جمهور آیت الله خامنه‌ای برگزار می‌شه. تو این جلسه اعضای جامعه مدرسین، از نگرانیشون برا گرفتن تصمیماتِ غیراسلامیِ چپ گرا، تو زمینه‌های اقتصادی میگن. هاشمی تو خاطراتش می‌نویسه: «ما گفتیم، با آن مجلس و آن شورای نگهبان و این امام باید مطمئن بود، ولی توقع نداشته باشید که سلیقه‌های شخصی همه شماها مراعات شود (ولی توقع تا آخر جمله با لحن تمسخر خوانده شود).»

      وقتی مجلس با سیاست‌های چپگرایانه دولت و نقش‌آفرینی حداکثری دولت تو اقتصاد همراهی میکنه، تقابل بین جامعه مدرسین و مخالفین چپ‌گرایی از یک سو و دولت و مجلس در سوی دیگه ادامه‌دار میشه. همین تقابُلا باعث می‌شه تا هاشمی تو خطبه‌های نماز جمعه 16 شهریور سال 63، نطق تندی علیه سرمایه‌داری و بخش خصوصی بکنه: «چطور می‌شود پول ارز را در اختیار بخش خصوصی گذاشت که این برود و آزاد هر چه بخرد و یا هر چه را که ما می‌گوییم بخرد و بیاورد و هر طور هم که خواست، بفروشد؟ چنین چیزی نه منطقی است و نه ممکن. این کار حد و مرز دارد. دولت کالاهایی را که لازم داریم و ضروری است و اینکه چه کالاهایی را بعداً می‌توانیم بخریم، تعیین می‌کند و وقتی هم کالا وارد می‌شود، قیمت این کالاها را معیّن می‌کند ( جمله آخر با تاکید خونده بشه )».

      اون تو همین خطبه‌ها، سرمایه دارها و نگاهش به سرمایه‌داری تو اون سالهارو به تصویر می‌کشه. هاشمی خطاب به سرمایه‌دارها میگه «یک‌دفعه آب دهن سرمایه‌دارها خیلی راه نیفتد که حالا دولت برای آن‌ها کار می‌کند. آن روزی که بنا شد بخش خصوصی در این کارها دولت را همراهی کند، آن موقع هم باید روی اصول و محاسبه باشد. خط انقلاب این نیست که سرمایه‌دار، سرمایه‌دارتر شود؛ بلکه خط انقلاب این است که بخش خصوصی واقعی؛ بازاری واقعی، توزیع‌کننده و صادرکننده واقعی دخالت کند. این نیست که صادرات را به انحصار یک نفر بدهند و آن شخص هر چه قالی با دست‌وپنجه لطیف بچه‌های روستایی و عشایری بافته می‌شود، جمع کند بفروشد و میلیون، میلیون سود ببرد. در این تجارتخانه چنین چیزی امکان‌پذیر نیست».

      اون از شراکت مردم در تجارت خارجی یا تولید میگه ولی تاکید می کنه که این شراکت باید «بانظمی که دولت به آن می‌دهد، تا همه بتوانند عادلانه شرکت کنند»، انجام بشه.

      هاشمی بعضی اختلافای مجلس و شورای نگهبان درباره مالکیت رو مصداقی و جزیی میدونسته و میگه که «همه‌کسانی که دست‌اندرکار این حکومت هستند (چه در مجلس، چه در دولت، چه در شورای نگهبان و چه کسانی که در پشت این مسائل حضور دارند)، در یک چیز متفق هستند و آن اینکه این نظام جمهوری اسلامی ایران، باید به نفع محرومین و طبقه ستمدیده این کشور جلو برود، حقوق این مردم از گردن‌کلفت‌ها گرفته شود، تعادل اقتصادی به وجود بیاید، همه مردم بتوانند در کارها شرکت کنند و عادلانه زحمت بکشند و از زحمتی که می‌کشند، بهره ببرند و سرمایه‌ها، بازوها، فکرها و منطق‌ها هم کار کند.»

      حملات هاشمی رفسنجانی به سرمایه‌داری، بیش از سرمایه‌داران، متوجه افراد و نهادهایی بود که روی مالکیت خصوصی تاکید داشتن. 2 ماه بعد از این خطبه در 24 آبان 1363، حبیب الله عسگراولادی، وزیر بازرگانی که با بازار ارتباط مستحکمی داشت، به دیدار هاشمی می‌ره و ازش میخواد که همکاری بیشتری با جامعه مدرسین داشته باشه. هاشمی در برابر این درخواست پاسخی می‌دهد که اصرارش بر عدالت اجتماعی و حمایت از طبقه ضعیف جامعه رو نشون میده: «گفتم که باید هدف‏گیری ما، قشر محروم جامعه باشد که اکثریت‏اند و مورد رضایت خدا و اسلام هم هست... لازم است انقلاب را از اتهام ناروای طرفداری از سرمایه‏داران دور کنیم.»

      طرح احيا و واگذاري اراضي موات مزروعي

      طرح احيا و واگذاري اراضي موات مزروعي موضوع دیگه ایه که محل اختلاف شدید بین مجلس و شورای نگهبان می‌شه. تو سال 1358 مصادره‌ اراضي مزروعي مالكان بزرگ و تقسيمش بين كشاورزان، تو شوراي انقلاب به تصويب رسيد. تو اين قانون، اراضي به سه نوع تقسيم شده بود:

      بند الف) اراضي منابع طبيعي؛

      بند ب ) اراضي زمين‌داران بزرگ كه به حكم دادگاه اسلامي حكم به استرداد آنها صادر مي‌شود؛

      بند ج) اراضي كه در دست زمين‌داران بزرگ بود و با ملاك‌هاي رژيم قبلي مجوز قانوني هم دارند و زمين بزرگ به زميني اطلاق مي‌شه كه بيش از سه برابر مقداري باشه كه عرف محل براي تأمين زندگي يك كشاورز با خانواده لازم مي‌دونه و كشاورزان ديگري در محل باشند كه فاقد زمين براي زراعت هستند و جز راه گرفتن مقدار زائد زمين اين‌گونه افراد، نشه اونارو صاحب زمين زراعي كرد.

      قانون بند ج این لايحه‌، مالکیت خصوصی رو به طور کلی زیر سوال می‌برد و بخاطر همین با انتقادهايي از نظر انطباق با موازين شرعي روبه‌رو شد. مراجع با اعتقاد به اینکه مالکیت خصوصی مشروعه و دولت نمی‌تونه به زور این حق رو از مالکین بگیره، فتواهایی در تحريم اين‌گونه اعمال از سوي دولت دادن. از جمله آيت‌الله گلپايگاني، حکم به تحریم غصب املاك داد. هاشمی تو روزنوشت پنجم دی ماه 61 ش با اشاره به اینکه «تاکنون هیچ لایحه و طرحی این اندازه وقت مجلس را نگرفته» می‌نویسه: «به نظر می‌رسد، بالاخره هم به جائی نرسد. شورای نگهبان با توجه به عدم اطمینان به رضایت امام، ممکن است جلوی تصویب آن را بگیرد». 5 روز بعد، طرح احيا و واگذاري اراضي موات مزروعي به تصویب مجلس می‌رسه. امام 18 دی ماه تو جلسه خصوصی نسبت به این طرح اعتراض می‌کنن و به هاشمی می‌گن ضرورتی در گرفتن اراضی دایر نمی‌بینن و اگه شورای نگهبانم رد نکنه، خودشون مصوبه مجلس رو رد می‌کنن. امام، چهارم بهمن ماه تو دیدار با نمایندگان مجلس، با انتقاد از عملكرد مجلس در تصويب قوانيني كه از نظر فقهاي شوراي نگهبان با موازين اسلامي مخالفه ، از شورای نگهبان حمایت می‌کنن تا لايحه اصلاحات ارضي، طرح احيا و واگذاري اراضي مزروعي به تصويب نرسه.

      فاصله و موسیقی

      قانون کار، سومین موضوع پرچالش مجلس اول به ریاست هاشمیه. تو دورانی که گرایشهای چپ سوسیالیستی، نه به معنای اعتقادی کلمه بلکه به معنای دولت سالارانه رایج بود، احمد توکلی، وزیر کار که از اردوگاه جناح راست و طرفدار مالکیت بود، پیش‌نویس قانون کار رو تدوین کرد. مخالفت با لایحه قانون کار کنار اختلافات دیگه در زمینه تمرکز قدرت و دخالت تو امور اقتصادی مردم باعث شد تا احمد توکلی از دولت استعفا کنه. با کنار رفتن توکلی از کابینه، ابوالقاسم سرحدی‌زاده از جناح چپ حزب جمهوری اسلامی وزیر کار می‌شه. اون پیش نویس لایحه قانون کار رو طوری تدوین می‌کنه که به عکس لایحه پیشین، نقش فراوونی برای دولت و دفاع از حقوق کارگر قائل بود. این پیش نویس درست همون چیزی بود که جناح چپ انتظارشو می‌کشید: «حمایت صرف و یک طرفه از کارگر»

      لایحه قانون کار تو مجلس تصویب شد اما مجلس و دولت می‌دونستن که این لایحه اِشکال شرعی داره. شورای نگهبان بعد از بررسی مصوبه مجلس، اونو دخالت دولت تو رابطه کار و آزادنگذاشتن اخراج و شرط گذاشتن برای استخدام دونست و باهاش مخالفت کرد. بعد از مدت‌ها بحث و بررسی، شورای نگهبان به‌دلیل اونچه که بخش‌هایی از این قانون با احکام شرعی نمیخونه حاضر به تأییدش نشد تا مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط امام تأسیس بشه و این قانون هم اونجا بررسی بشه.

      هاشمی تو خاطراتش چیزی از این موضوع ننوشته اما او تو سخنرانی‌هاش، جوری حرف زده که نشون میده از حامیان قانون کار بوده. او 9 اردیبهشت 67 تو خطبه‌های نماز جمعه یکی از اقدامات جدی برای احقاق حقوق طبقه محروم را «قانون کار»ی می‌دونه که تو مجلس تصویب شده. هاشمی که این قانون رو تو راستای تحقق عدالت اجتماعی میدونه، میگه: «ولی من عرض می‏کنم که هنوز ما در جامعه خود از آن عدالت اسلامی، آن روح عدالت خواهی اسلام خیلی فاصله داریم.»

      روحیه عدالت خواهی هاشمی و چپ زدگی شدیدش تو این دهه فقط محدود به خطبه‌های نماز جمعه یا تصمیمات سیاسی نیست. برای اون عدالت اونقدر دغدغه س که حتی وقتی فرزندش از سهمیه‌های دانشگاه گلایه می کنه، اونو در راستای برقراری عدالت توجیه می کنه. تو خاطرات 30 شهریور 1366 هاشمی آمده که «نتیجه کنکور دانشگاه ها را داده اند. مهدی نفر اول [رشته مهندسی برق] مخابرات دانشگاه تهران شده است؛ راضی نیست. مایل بوده که در رشته برق- الکترونیک پذیرفته شود. گرچه رشته مخابرات هم مهم است. چون نفر 29 کنکور بوده توقع بیشتری داشته و معتقد است به خاطر سهمیه بندی ها، موقعیت از دستش رفته است. توضیح دادم که سهمیه باعث عدالت است که به سایر شهرها و نهادها و به خصوص به رزمندگان که امکانات تحصیل مثل مرفهان تهران را ندارند، فرصت داده شده است.»

      تاکید هاشمی روی نگاه چپِ عدالت خواهانه و خطبه‌های مکررش درباره عدالت اجتماعی و تصمیماتش تو مجلس درباره این موضوع باعث شده بود برخی از منتقدینش بگن که «آقای هاشمی در خطبه هاش صحبت‌های کمونیستی می‌کنه». اونا حتی این تعبیر رو به کار می‌بردن که «زیر عمامه هاشمی داس و چکش پنهون شده! [یعنی نماد اتحاد جماهیر شوروی سابق که داعیه‌دار انحصاری شعار عدالت بود]، »

      یکی از تندروهای آتشین چپ تو اون روزگار، هاشمی رو یکی از عناصر برجسته جناح چپ تو مجلس میدونه. اون میگه «از یك مقطعی، قدری صحبت‌هایش را تغییر داد و كم‌كم از جناح چپ فاصله گرفت و به راست نزدیك شد اما هاشمی تو خطبه‌های نمازجمعه‌اش «نشان می‌دهد چپ رادیكال بود.» او به عنوان مثال به دیدگاه هاشمی در مسائل پولی و اقتصادی، اشاره می‌کنه و میگه هاشمی تو نماز جمعه می‌گفت «باید از كسانی كه پول‌ در بانك‌ها دارند خمس بگیریم.» این «رادیكال‌ترین موضع درباره اندوخته‌های مردم در بانك‌ها» بود. بعد از این خطبه هاشمی، مردم پول‌هاشونو از بانك‌ها بیرون كشیدن.

      پخش صدای هاشمی راجع به مِژگان!!

      یا میگه هاشمی تو برخورد با خانم های بدحجاب هم موضع بسیار تندی داشت و خطبه‌هاش «سوپر رادیکال» بود. اون تعریف می‌کنه که هاشمی تو نمازجمعه گفته «باید زندان مختص زنان درست كنیم به شكلی كه نگهبان و همه عوامل آن زن باشند.» دادستان اون زمان ، این اظهارنظر رو عجیب می خونه و میگه: «آقای هاشمی حداقل با ما كه با او دوست و رفیق هستیم، مشورتی نكرده كه این حرف خوب است، بد است، عملی است، شدنی است؟ یك مرتبه بگوییم كه برای زن ها یك زندان مخصوص درست كنیم؟ در دنیا چه فكری می‌كنند. هركسی به اتهام اینكه در خیابان حجابش را رعایت نكرده است یقه‌اش را بگیریم و به زندان بیندازیم. خطبه‌های نمازجمعه ایشان را در دهه 60 بخوانید سوپررادیكال‌ بود.»

      فاصله و موسیقی و صدای زمینه متناسب با جنگ مثل نوحه های آهنگران و مارش جنگ

      بخاطر ایجاد هماهنگی تو جبهه ها، امام، هاشمی رو با تمام اختيارات به عنوان جانشين فرمانده كل قوا منصوب میکنن. ایران می خواست جنگو تموم کنه و به همین دلیل چندتا عملیات بزرگ اجرا کرد؛ اما جنگ تموم نشد. هاشمی برای فرماندهی جنگ و مدیریت اختلافات، قرارگاه خاتم الانبیا رو تشکیل داد. دیگه هاشمی از اینجا نقش پررنگی تو جنگ ایفا می‌کنه. عملیات خیبر با فرماندهی اون به اجرا دراومد و با وجود آتش گستردۀ بمب های عراقی و تلفات زیاد رزمندگان، ایران تونست جزیره مجنون رو بگیره.

      انتخابات مجلس دوم تو فروردین 1363 برگزار می‌شه و چپ ها مثه مجلس قبل، قدرت رو به دست می گیرن. این بارم هاشمی  رئیس مجلس می‌شه.

      از اون طرف تقویت عراق با سلاح‌های جدید، این نگرانی رو تو مقامات آمریکایی زیاد کرد که پیروزی عراق به معنای تقویت شوروی تو خاورمیانه تمام خواهد شد. آمریکایی‌ها به دنبال راهی بودند تا جنگ بدون پیروز تموم بشه. اونا قرار گذاشتن عوضِ کمک ایران به آزادی گروگان‌هاشون تو لبنان، به ایران تجهیزات بفروشن. ماجرای گروگانهای آمریکایی به خرداد سال 1364 برمیگرده که هواپیمایی آمریکایی ربوده و به بیروت برده میشه. هواپیمارُباها آزادی 700 فلسطینی و لبنانیِ اسیر تو سرزمین های اشغالی رو بجای آزادی مسافران می‌خواستن. هاشمی اون زمان درباره رابطه با آمریکا صریح حرفی نمیزنه اما شاید تو ذهنش بوده که تو این زمینه نقش‌آفرینی کنه تا به طرف غربی این پیامو برسونه که تو منطقه، ایران، برای حل و فصل مشکلاتِ اونا دستِ قدرتمندی داره. پس میره به لیبی و سوریه. تو جریان سفر سوریه، موفق می‌شه با فعالای لبنانی دیدار کنه و درباره تبعات هواپیماربایی به اونا تذکر بده. هر جوری هست با فراز و نشیب زیاد، گروگان‌ها آزاد می‌شن.

      آذر 64 محموله‌ای از 18 موشک هاوک Hawk تو فرودگاه مهرآباد تحویل گرفته میشه. ایران به دو دلیل این محموله رو تحویل نمیگیره. دلیل اولش اینه که موشک ها نوع جدید و پیشرفته نبودن و دلیل دومشم این بود که از اسرائیل بارگیری شده بودن. ایران تو همون روزا عملیات والفجر 8 رو با موفقیت تموم کرد و فاو رو هم گرفت. فروردین 65 چهار مقام آمریکایی برای مذاکره به ایران میان. یکی از این چهار آمریکایی، مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا بود که از سمتش استعفا کرده بود. مک فارلین با گذرنامه ایرلندی به ایران اومده بود. اون می‌خواست با سران قوا هم دیدار کنه اما امام با انجام این کار مخالفت میکنن. از ایران دکتر هادی، حسن روحانی و احمد وحیدی با طرف آمریکایی درباره مساله سلاح و گروگان‌ها مذاکره می‌کنن. تو 4 روزی که گروه آمریکایی تو ایران بوده، چندین دور مذاکره بین دو طرف برگزار می‌شه اما نتیجه‌ای که مک‌فارلین دنبالش بوده، به دست نمیاد. تو خردادماه، آمریکایی‌ها تقاضای سفر دیگه ای دارن که ایران اونو مشروط به ارسال سلاح می‌کنه. آمریکا آزادی یکجای 9 گروگانو‌، پیش شرط تامین بهتر سلاح می کنه اما ایران با این درخواست موافقت نمیکنه. آمریکایی‌ها این دور از مذاکرات رو با میانجی‌گری فردی به نام منوچهرقربانی‌فر که ارتباطات قابل توجهی با اسرائیل داشت پیش برده بودند. امریکایی ها گمان می کردن قربانیفر تو روند مذاکرات، فریبشون داده و اختلال ایجاد کرده. بخاطر همین تصمیم گرفتن از کانال دیگه ای موضوعو دنبال کنن. این کانال علی هاشمی بهرمانی، برادرزاده رئیس مجلس بوده . اون که برای درمان بیماری راهی انگلیس شده بود، پیام‌رسان طرف آمریکایی به عموش می‌شه. آمریکایی‌ها پیامی برای بهبود روابط با ایران و ارسال سلاح به ایران می‌فرستن. پیام می‌رسه. هاشمی میگه که به برادرزاده اش گفته تماس رو با طرف آمریکایی قطع کن اما  اون پیش محسن رضایی میره. رضایی از او می خواد سرنخ‌هاش رو به آدمایی که اون معرفی می‌کنه بده، تا اونا مسائلو دنبال کنن. تو انتقال تسلیحات به ایران به قربانی فر به عنوان دلال این تجارت، رقمی قابل توجه می‌رسید. مذاکره کنندگان خودسر، بعد از بررسی قیمت تجهیزات اعلام کردن که برپایه مبلغ اعلام شده پول نمیدن و با حساب خودشون 6 میلیون دلار کمتر از رقم توافق شده رو پرداخت می کنن. قربانی فر که متوجه کانال جدید خرید تسلیحات و دورخوردنش میشه ، خبر رو به بیت آقای منتظری میرسونه. چند روز بعد، هفته نامه الشراع خبر این دیدار رو منتشر میکنه و میگه تو شماره بعدی ماجرا رو تشریح خواهد کرد. به دستور امام، هاشمی رفسنجانی ماجرا رو افشا میکنه. افشای ماجرا، نزدیکِ روزهایی بود که انتخابات تو آمریکا برگزار می‌شد. انتشار خبر معامله پنهان تسلیحاتی ایران و آمریکا و سفر مک فارلین به تهران، واکنش های گوناگونی به وجود میاره. فردای اون روز تو جلسه سران قوا تصویب شد جریان معاوضه گروگان‌ها با سلاح ادامه پیدا کنه.

      زمستون 65 عراق حمله به شهرای ایرانو تو دستور کارش قرار میده. بیشتر حملات عراق به مناطق مسکونی به دو صورت بمباران مناطق غیرنظامی توسط هواپیماهای بمب‌افکن و شلیک موشک‌های دستکاری‌شده «اسکاد-بی» انجام میشد. «جواد شریفی‌راد»، متخصص نیروی هوایی ارتش ایران تو تخریب و خنثی‌سازی مهمات هوایی تو مرکز پشتیبانی هواپیما، تو خاطرات مکتوبش گفته که برخی از بمب‌هایی که بمب‌افکن‌های عراق روی مناطق شهری ایران رها می‌کردن، عمل نمی‌کرده و خسارت جدی نمیزدن. با بررسی‌هایی که متخصصان نظامی ایران میکنن معلوم میشه که ضامن بمب‌ها، تو زمان نصب روی بمب‌افکن‌ها عمدا برداشته نمی‌شه تا تو زمان رها شدن عمل نکنه. کم کم این موضوع برای متخصصای ایرانی سوال‌برانگیز میشه که ماجرا چیه؟

      نظامیان ایران بعد از مدتی متوجه شدن بمب‌های عمل‌نکرده تو مناطق شهری ایران از بمب‌افکن‌هایی رها می‌شه که از «پایگاه هوایی شعیبیه» پرواز میکنن. جواد شریفی‌راد می‌گه به این نتیجه رسیدیم که گروهی تو پایگاه شعیبیه دست به اقداماتی می‌زنن که بمب‌های ریخته‌شده تو مناطق شهری ایران عمل نکنن و غیرنظامیا کشته نشن.

      نتیجه‌گیری نیروی هوایی ارتش ایران درباره علت عمل نکردن بمب‌ها به سرعت وارد تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی میشه. هاشمی رفسنجانی، فرمانده جنگ با عراق، موضوع رو تو نماز جمعه تهران مطرح میکنه و میگه «جمهوری اسلامی چنان نفوذی در عراق دارد که در پایگاه‌های هوایی‌شان کاری می‌کند که بمب‌هایشان عمل نکند». چند وقت بعد، بمب‌های رهاشده عراق تو مناطق شهری ایران عمل میکنن و وضعیت هم تغییر میکنه. مدتی بعد یکی از خلبانای پایگاه هوایی شعیبیه تو ایران اسیر میشه. جواد شریفی‌راد کنجکاو میشه با اون خلبان ملاقات کنه و بعد از ملاقات با او علت بمب‌های عمل‌نکرده رو میپرسه. خلبان عراقی میگه «نمی‌دانم چه شده، اما چند وقت پیش گروه بزرگی را به اتهام خیانت به صدام اعدام کردند.» اونطور که او گفته ۷۰ نفر در شعیبیه بعد از خطبه‌های نماز جمعه هاشمی رفسنجانی اعدام شده بودن.

      هاشمی تو یکی دیگه از خطبه‌های نماز جمعه اش، اشکالات موشک‌های دستکاری‌شده اسکاد-بی رو توضیح میده و میگه که بعد از شلیک به سمت ایران از جمله مناطق شهری، عمل نمی‌کردن و تلفات گسترده هم نداشتن. او تو خاطرات اسفند ۱۳۶۶ نوشته: «دیشب هم به تهران موشک زده‌اند و عجیب این است که بیشتر موشک‌ها در هوا و فضای تهران منفجر می‌شود و بعضی‌ها هم عمل نمی‌کند.» چند روز بعد از تماس تلفنی با «حسن روحانی»، فرمانده «پدافند هوایی جمهوری اسلامی ایران»، در مورد کشف علت عمل نکردن موشک‌ها نوشته: «با دکتر روحانی تلفنی صحبت کردم. گفت نظر متخصصان این است که موشک‌های پرتاب‌شده عراقی همان اسکاد-بی است که به سوخت آن اضافه شده و از سر جنگی آن کاسته شده و در نتیجه قدرت انفجاری آن کم و برد آن اضافه شده است و به خاطر نواقصی که پیدا کرده، در هوا منفجر می‌شود. با منزل صحبت کردم. آن‌ها به خاطر موشک‌باران تهران، موقتاً از سفر به مشهد منصرف شده‌اند». هاشمی بعدش مسائل مرتبط با نقص فنی موشک‌های اسکاد-بی عراق رو که از روحانی شنیده بود رو تو خطبه‌های نماز جمعه شرح میده و میگه: «این موشک‌ها موشک‌هایی است که ما با رموز آن آشنا هستیم و چیزی از رموز این موشک‌ها از ما پنهان نیست.» با توضیحات فنی که هاشمی رفسنجانی درباره اشکالات موشک‌های عمل‌نکرده عراق میده، ارتش صدام به سرعت تلاش میکنن نواقصشونو برطرف کنن، هر چند که دیگه آخرای جنگ و دوره پذیرش قطعنامه نیمه‌اجراشده ۵۹۸ و البته آتش‌بس ایران رسیده بوده.

      سرلشکر «وفیق السامرایی»، رییس بخش ایران تو استخبارات عراق و از معتمدان «صدام حسین» تو جنگ با ایران تو کتاب خاطراتش «ویرانی دروازه‌های شرقی» نوشته که یکی از کارهای او شنیدن خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی مقام‌های جمهوری اسلامی برای پی بردن به مسائل جنگ و جزییات برنامه‌های احتمالی ایران بوده. السامرایی نوشته «شخصا خطبه‌های نماز جمعه و اظهارات مقامات مسئول ايرانی را جزء به جزء مطالعه می‌کردم و به نتیجه‌گیری‌های لازم می‌رسیدیم. مثلا، دو ماه پيش از حمله اصلی و گسترده ایرانی‌ها در منطقه دزفول-شوش که سوم فروردین ۱۳۶۱ شروع شد، رفسنجانی، رییس وقت "مجلس شورای اسلامی"، به دزفول رفت و در سخنانی گفت مردم دزفول دشمن را از اطراف شهرشان بیرون خواهند کرد. ما این سخنرانی را به پای بالا بردن روحیه نگذاشتیم، بلکه در کنار دیگر فعالیت‌ها و اطلاعاتی که جمع‌آوری می‌کردیم، اونو آغاز یه حمله تلقی کردیم.» اشاره وفیق السامرایی به عملیات «فتح المبینه» که ایران توش موفق شد عراق رو از بخش‌هایی از استان خوزستان عقب ببره و سرزمین‌های اشغال‌شده ایران که وسعتش ۲ هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع بودن رو آزاد کنه و غرب دزفول، شوش و اندیمشک رو از دست نظامیان عراق در بیاره. اطلاع عراق از این عملیات با تجزیه و تحلیل گفته‌های فرماندهان، تلفات بسیار سنگینی رو تو خط مقدم به ایران وارد کرد.

      تو فضای سیاسی، اوضاع حزب جمهوری اسلامی هم مساعد نبود. امام یک مرحله بسیجیا رو از حضور در حزب منع کرده بود و در مرحله بعدی هم ائمه جمعه رو. همزمان با ریزش اعضا، نظرات متفاوت تو برداشت‌های فقهی، موافقت و مخالفت با خصوصی سازی و... هم اختلافاتی تو حزب به وجود اومده بود. خرداد 66 آقایان خامنه ای و هاشمی در نامه‌ای از امام اجازه خواستن حزب رو منحل کنن و ایشون هم اونو پذیرفتن. (سارا فیلم صحبت هاشمی در حزب هست که می گه ما نمی خوایم مادام العمر این جا رئیس باشیم )

      جنگ ایران و عراق به دریا هم کشیده میشه و حتی پای آمریکا هم به اون باز میشه. سال 66 قطعنامه 598 شوراي امنيت صادر میشه و ايران هم به صورت مشروط قبولش میکنه. سقوط فاو و شلمچه از اوضاع ناخوشایند تو جبهه ایران خبر می‌داد. رئیس جمهور برای انسجام بیشتر تو جبهه‌ها به امام نامه میده و می خواد كه همه امور مربوط به نيروهاي مسلح به شخص واحدي محول بشه و تو همين نامه قيد میشه كه شايسته‌ترين شخص براي اين منظور آقاي هاشمي رفسنجانيه. امام با حکمی هاشمی رو جانشین فرمانده کل قوا می‌کنن.

      مشكلات بزرگ اقتصادي كشور، دخالت مستقيم آمريكا در جنگ به نفع صدام، چراغ سبز به بعث عراق براي استفاده از امكانات پيشرفته اهدائي غرب و شرق و هتك مقررات بين‌المللي در انجام جنايات جنگي كه نمونه مهمش بمباران شيميايي حلبچه بود، مسئولان كشور رو به اين نتيجه میرسونه كه ادامه جنگ به نفع کشور نيست و مي‌تواند به فاجعه بزرگی تبديل بشه. تو خاطرات هاشمی درباره پذیرش قطعنامه اومده: «در جلسه سران قوا با دیگران که مشورت می‌کردیم، به این نتیجه رسیدیم که باید قطعنامه (۵۹۸) را بپذیریم. برای همین موضوع خدمت امام رسیدیم و بحث کردیم. وضع را گفتیم و نامه آقای (محسن) رضایی (فرمانده سپاه) و نامه دولت و مسائل دیگر مطرح شد. اصل مسئله پذیرفته شد که قطعنامه را بپذیریم. بحث این‌گونه ادامه یافت که چگونه اعلام کنیم. امام گفتند: ما بارها گفتیم که اگر جنگ بیست سال طول بکشد، می‌ایستیم و تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون می‌جنگیم. این حرف‌های ما در گوش مردم هست. نمی‌خواهیم مردم به ما بی‌اعتماد شوند. وقتی بحث به اینجا رسید، من گفتم: اگر مسئله این است، من الان از طرف شما اختیار دارم و به‌جای شما اداره می‌کنم. اگر اجازه بدهید، من اعلام پذیرش می‌کنم که طبعاً معتبر است. وقتی کار پیش رفت و عملی شد، شما مرا محاکمه کنید و اعدام کنید، منتها بگذارید اول کار انجام شود تا مسئولیت آن به گردن من بیفتد و کسانی که ناراضی می‌شوند، مرا مسئول این کار بدانند…» با این حال امام تو نامه‌ای که بیست و ششم تیرماه شصت و هفت در جلسه‌ مقامات سياسي و نظامي بلندپايه كشور در حضور آیت الله خامنه‌اي، رئيس جمهور وقت قرائت میشه با استناد به گزارش اقتصادي دولت و گزارش نظامي فرماندهي سپاه ادامه جنگ رو به مصلحت نمیدونن و مسئوليت اعلام پايان جنگ و توقفشو برعهده میگیرن.

      ادامه

  • عکس‌ها
  • ویدئو‌ها
  • موسیقی