- دانلود فایل صوتی
-
متن قسمت
-
روزها در راه ـ تقدیم نامه ـ محمد حسن لطفی
سلام به دوستان
شما شنونده صدای من از پادپخش روزها در راه هستید. روزها در راه را که شروع کردم این ایده در سرم بود که هر شماره را به یکی از بزرگان فرهنگ کشور که بر شکلگیری بنیان اندیشههای من و هم نسلانم موثر بودند، پیشکش کنم. راسیتش نخستین فردی هم که در ذهنم بود آقای دکتر محمدجعفر محجوب بودن، که همین عبارت سلام به دوستان که در دیباچه هر قسمت از زبانم میشنوید یادگار درسگفتارهای ایشان است.
رفته رفته که پیش اومدیم تقدیم نامهها که پایان بخش هر شماره روزها در راه بود فربهتر شد و شکل و شمائل خودش را شادابتر پیدا کرد و در واکنشهایی که از شنوندگانم گرفتم بیشتر مورد توجه قرار گرفت و این درخواست خرد خرد قوت گرفت که این ها را جداجدا هم منتشر کنیم.
حالیا شما صدای مرا به این مقصود میشنوید. اکنون تقدیم نامه شماره هجدهم که در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ منتشر شده پیشکش به آقای محمد حسن لطفی
این شماره رو به جانِ آگاهِ مترجم پر تلاش و بی هیاهویِ بریده از سیاست بازی استاد محمد حسن لطفی تبریزی تقدیم میکنم. لطفی تبریزی طی تحصیلات مدرسه این توفیق رو داشت که از محضر معلمینی بهره ببره که هنوز سوداهای ترقی خواهانه عصر مشروطه از سرشون نیفتاده بود و تونستن به او و همسالان و هم قطارانش در مدرسه هم این دغدغه ها رو منتقل کنن. فرجام عمر لطفی ترجمه آثاری ارزشمند در فلسفه بود که ترجمه مجموعه آثار افلاطون به فارسی مهمترین اون هاست
لطفی نقل می کنه که اون زمان ما هیچ تصوری از اروپا نداشتیم و نمی دونستیم چی هست ولی قبله آمال همه بود و انگیزه من برای رفتن به اروپا همین بود که اول ببینم اون جا چی هست و چی باعث شده به این شکل قبله آمال همه بشه که این پرسش دوم تا پایان عمرش باهاش هست و برای اینکه ذهن بقیه رو هم ازش آگاه کنه تلاش می کنه. ابتدا به همراه کنسول ترکیه به استانبول می ره و از اون جا راهی آلمان میشه. با بالا گرفت جنگ دوم و سقوط آلمان نازی به هر جان کندنی که هست به کشور بر میگرده و پس از فروکش کردن آتش جنگ به آلمان برمیگرده و و دکترای حقوق می گیره. همزمان با غوغای مصدق به ایران برمیگرده و فعالیت سیاسیش رو شروع می کنه. اختلاف بین سران جنبش ملی شدن نفت که به کودتا منجر میشه؛ باعث سرخوردگی لطفی میشه و هم زمان برای این که به مردم نشون بده که این ماجرا اولین بار و آخرین بار در تاریخ نیست که دلسوزان و خیرخواهان به مسلخ می رن دست به ترجمه رساله آپولوژی افلاطون که پیرامون محاکمه و مرگ سقراط می زنه از این جا هست که لطفی در جذبه منظومه شمسی عشق افلاطونی قرار می گیره و تا پایان عمر گرد افلاطون و آثاری که در شرح و رابطه با او هست می گرده و ترجمه می کنه. پس از انقلاب حرفه وکالت رو کنار می ذاره و همه وقتش رو مصروف ترجمه می کنه در مصاحبه ای می گه حتا مجموعه آثار فلوطین حکیم رو هم به هوای فهم بهتر نسبت به افلاطون ترجمه کردم و ناشر قدرشناس او انتشارات خوارزمی به مدیریت بی مثال علیرضا حیدری که ما در شماره دو روزها در راه ذکر جمیل او رو داشتیم هم به بهترین نحو اون ها رو به زیور طبع می آراید و روانه بازار می کنه. پایدیا اثر سترگ ورنر یگر دیگر ترجمه مهم محمدحسن لطفی هست که سال هفتاد و شش برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی میشه و شاید بشه اونو پاسخ به پرسشی دونست که لطفی عمری به دنبالش بود که چی شد که اونا این شدند؛ منتها از پشت شیشه های رنگی شخصیت ها دنیای باستان که افلاطون رو سرآمد اون می دونست
من خریدن و خوندن این کتاب رو به اون دوستایی که سرشون برای این جور حرفا که در ادامه می گم درد می کنه توصیه می کنم و آرزو دارم یه روز بتونم در میون کارهای گروه پادکست های همیشه در میان یه کار پیرامون پایدیا بسازم.
واژهٔ پایدیا میراث یونان باستان و به ویژه رسالههای افلاطون و گزنفون و بعدها ارسطوئه که باید بدونین در آتن عهد پریکلس و در دورهٔ حیات سقراط، پایدیا مهمترین مسئله و بحران یونانی است. سوفیستها که مدعی پایدیا بودند با آموزش ریاضیات، دستور زبان، موسیقی و... می کوشیدند تا با آماده کردن روح جوانان و آموختن فن سخنوری، آنها را برای مشاغل دولتی مهیا کنند.البته نمی دونم این جا به کاربردن عبارت دولت با معنایی که امروز در ذهن شنونده ما هست چه قدر درسته البته سقراط هم با روش خاص خودش سعی میکرد تا نادونی همهٔ مدعیان پایدیا را برملا کند.
تلاش سقراط این بود تا پایدیا و تربیت را بر بنیانی اخلاقی استوار بکنه و با تمرکز راه تربیت انسان بر تربیت روح یا نفس)، این امر را به واسطهٔ تحقق فضیلت بر روح آدمی ممکن کند. به همین خاطره که فلسفهٔ افلاطون هم از همین منظر با گره زدن پایدیا به دانش (دانش به مثابه نیکی) کلید میخورد. یه جورایی میشه گفت که در نزد افلاطون پایدیای هر قوم میراثی از گذشتگانشه که هر نسلی از اون میراث بهره میبره تا خودش رو به انسان زیبا، کامل و آرمانی قوم خودش نزدیک کنه. از این رو به تعبیر لطفی فلسفهٔ افلاطون رو میشه پایدیا دونست. با این تفاوت که اندیشهٔ فلسفی افلاطون از مرزهای زمان و مکان میگذره و به جای نشون دادن انسان زیبا و آرمانی یونانی، مسیر رسیدن به خود انسان زیبا و آرمانی را نشان میده
این مسیری بود که محمدحسن لطفی تبریزی هم در راه رسیدن بهش جهد و کوشش فراوان کرد هر چند در جامعه خودش هیچ قدر ندید و مورد توجه واقع نشد.
دكتر عزت ا... فولادوند که ما شماره یازده خودمونو بهشون پیشکش کردیم از تواضع، ادب و راستي و دوستي مرحوم لطفی این طوری تعریف می کنن که كه در ديداري از خانه مرحوم لطفي و به پيشنهاد همسر اون مرحوم به اتاق كار ايشان رفتم، روي ميز انبوهي از كتاب ديده مي شد و در آن ميان چند مجلدي كه دوستان دكتر لطفي به وي هديه داده بودند. در اين ميان مجموعه شعري از آقاي دكتر شفيعي كدكني بود كه به رسم يادگاري نوشته بودند «به مظهر اعتدال، خرد ايراني در عصر ما به حكيم راستين دكتر محمد حسن لطفي
و دیدم دكتر لطفي بي اون كه حتي به همسر خودش بگه، يك برچسب كوك روي كلمات « حكيم راستين » چسبانده بود تا خوانده نشود
همین جا تا سخن به پایان نرسیده باید توضیح بدهم که تقدیمنامهی روزها در راه بر پایه نوشتهها و مصاحبهها و تکنگاریهایی که از استادان یا در ستایش استادان نوشته شده و یا حاصل موانست خودم با برخی از آن با بزرگواران یا فرزندگانشان بوده. همینطور یادداشتهای روانشاد ایرج افشار در کتاب نادره کاران، یا نوشتههای دوستم میلاد عظیمی در کانال تلگرامی نور سیاه و مواردی از این دست.
برای هر نمره معمولا ابتدا آن چه از اون فرد در ذهن دارم رو مینویسم بعد گشتی لابهلای اوراق میزنم و مطالبی جمع میکنم و با جابجا کردن و پس و پیش کردن مطالب گردآمده صورت مطلوب روزها در راه را از دل آن برمیسازم.
خوشحالم که دوستانی مثل شما همراهم هستید
ادامه
-
-
عکسها
-
-
ویدئوها
-
موسیقی