- دانلود فایل صوتی
-
متن قسمت
-
دولت رفسنجانی به ایستگاه پایانیش نزدیک میشد و فضای سیاسی کشور خودشو آماده انتخابات ریاست جمهوری میکرد. تو کوچه و خیابان واسه مردم، رئیسجمهور بعدی مشخص بود؛ علی اکبر ناطق نوری.
تو محافل سیاسی جریان راست هم اوضاع همین شکلی بود. اونقدر رییسجمهور شدن ناطق قطعی بود که هركس میدیدش ميگفت: «رئيسجمهور آينده شما خواهيد بود.» تو شورای مرکزی جامعه روحانيت مبارز، رفسنجانی، هميشه به ناطق ميگفت كه «حالا بهترين فرد تو هستي و كسي جز شما نيست». بیرون از ایران هم جمعبندی کشورهای غربی این بود که بعد از دولت رفسنجانی، دولتی تندرو سر کار میاد و منظورشون ناطق نوری بود.
این رقابت اما یه بازیگر دیگه هم داشت. مجمع روحانیون مبارز که تو مجلس چهارم تو اقلیت بود و تو مجلس پنجم هم خیلی فرصتی واسه سخن گفتن نداشتن، تلاش کرد تا چند سال ناکامی تو سیاست رو یه جا تسویه کنه. اونا برگ برندهای بجز میرحسین موسوی، نخست وزیر دوران جنگ نداشتن. رایزنیها با مهندس موسوی شروع شد اما او هفتم آبان 1375 گفت قصدی واسه حضور تو انتخابات نداره. دو ماه ونیم بعد و تو سیام دی ماه، مجمع روحانیون مبارز اعلام کرد سید محمد خاتمی کاندیداشون تو انتخابات ریاست جمهوریه. خاتمی وزیر فرهنگ دولت اول رفسنجانی بود که به خاطر انتقادات زیاد به عملکردش که مماشات و همدلی با اهل فرهنگ گفته میشد، مجبورش کردن استعفا بده، حالا تبدیل شده بود به اصلیترین چهره در برابر ناطق نوری برای رسیدن به پاستور.
چند هفته مونده به انتخابات، شایعه تقلب تو جامعه منتشر میشد. مردم یه تبلیغ کلمات مصوب فرهنگستان رو که تو تله ویزیون پخش می شد رو دستمایه شوخی سیاسی قرار داده بودن و می گفتن: «فارسي را پاس بداريد، بنويسیم خاتمي، بخوانند ناطق» منظور هم این بود که حاکمیت از صندوق آرا خواست خودش را بیرون خواهد کشید.
شاید بخشی از دلیل این شایعه رو بشه به حمایت های رئیس مجلس از رفسنجانی هم بی ارتباط ندونست. تصور عمومی این بود که رفسنجانی دولت خودش رو با ناطق نوری ادامه خواهد داد ناطق نوری تو مقطعي که تحكيم وحدت و جريانهاي مقابل، حمله بهدولت رو شديد كرده بودن تو سخنرانیش مقابل لانه جاسوسي، خطاب به اونایی که میگفتن رفسنجانی آمریکایی است، گفته بود: «او پيشكسوت است، ما جزو نوچهها و دستپروردههاي او در انقلاب هستيم.» ناطق گاهی هم تو مجلس از سياستهاي اقتصادي دولت و شخص رفسنجانی دفاع میکرد. همین حمایتها باعث شده بود تا این ذهنیت واسه اکثریت جامعه شکل بگیره که ناطق همون رفسنجانیه و رفسنجانی میخواد ناطق، رئیس جمهور بعدی باشه. سالها بعد تو کتاب خاطراتش هم مطرح کرد که «يكي از عواملي كه سبب شد من رأي نياورم، حمايت من از آقاي رفسنجانی، بود.»
رفسنجانی نه اظهارنظر و نه رفتاری می کرد که شائبه حمایت از کاندیدای خاصی تو انتخابات پیش بیاد. اردیبهشت سال 1376 که جناح چپ به فائزه رفسنجانی، نماینده دوم مردم تهران تو مجلس بود، پیشنهاد میکنه به نفع خاتمی فعالیت کنه، رفسنجانی از فائزه میخواد وارد این فعالیت نشه، چون پدرش اعلان بیطرفی کرده.
حزب کارگزاران سازندگی که از بعضی از اعضای خانواده و معاونایِ وزرای دولت رفسنجانی تشکیل شده بود، روزهای پایانی سال 75 از خاتمی حمایت کردن و 76 هم بیانیه دادن و حمایت رسمی کردن از خاتمی.
هرچی کشور به زمان انتخابات نزدیکتر میشد، بازار شایعات هم داغتر میشد. وسط این شایعات تقلب، رفسنجانی آخرین جمعه منتهی به انتخابات، تو نماز جمعه خطبهای خوند که به اعتقاد بعضیا شایعات پیرامون تقلب به نفع یکی از نامزدها رو تقویت میکرد. او تو خطبههای نماز جمعه گفت که به عنوان مسئول اجرایی قانون اساسی و مسئول برگزاری انتخابات نمیذارم تقلب بشه و جلوی هر کسی که بخواد تقلب کنه، وایمیسم. رفسنجانی دلیل این حرف، اونم نزدیک انتخابات رو؛ صحبتای نمایندگان هر دو جریان در انتخابات میگفت. اونا تو اتاق استقرار خطیب نماز جمعه رفته بودن و هرکدوم از اطلاعات زیادی که درباره برنامه تقلب اون یکی داشتن میگفتن و از رفسنجانی میخواستن جلوی تقلب جناح مقابلو بگیره.
یکی از موثرین جناح چپ میگه تو انتخابات سال 76، یه وقت متوجه شدیم خبرهایی میاد كه بالاخره میخوان یه جوری بازی انتخابات رو بهم بزنن و قراره همون كسی رو كه میخوان، روی كار بیارن.
تعریف کرده که با یکی از دوستان به سراغ رفسنجانی میرن و میگن ظاهرا قرار نیست انتخابات روال عادی و طبیعی خودشو طی كنه. البته اونا همون موقع اطمینان خاطر جدی نداشتن که نامزد مورد نظرشون رأی قابل توجهی بیاره. خلاصه به رفسنجانی میگن «پرسوجو كنید ببینید اگر تمایل به یك فرد دیگری هست، از آنجا كه آقای خاتمی هم دنبال پست و مقام نیست، كنار بكشد». رفسنجانی در جوابشون میگه: «اتفاقا من با آقای خامنهای اینجا اختلاف نظر دارم. آقای خامنهای نظرش این است كه باید انتخابات خیلی پرشور باشد و مردم همه بیایند و هرچه مردم بیشتر بیایند بیشتر تأیید نظام است. اما من میگویم آقا شما بگویید نظرتان چه كسی است، ما همه میرویم كار میكنیم كه همان بشود».
مجمع تشخیص مصلحت نظام بعد از خطبه رفسنجانی جلسه برگزار میکنه. تو اون جلسه، جمعبندی بعضی از اعضا از خطبههای رفسنجانی، حمایت به نفع خاتمی بوده. یکی نوبت میگیره که به هواداری از خاتمی صحبت کنه اما رفسنجانی میگه که «علاقهمندان آقای ناطق و دوستان ایشان به من مراجعات مكرر كردند، از جمله قبل از اینكه از خانه برای نمازجمعه حركت كنم، به خانهام هم زنگ زدند و از احتمال تقلب به نفع رقیب ابراز نگرانی كردند. من به خاطر اینكه آنها تلفن زدند و مكرر به من مراجعه كردند، آن خطبه را خواندم».
همون روزی که رفسنجانی از مقاومت در برابر تقلب گفت، جناح چپ با نظرسنجیهایی که کرده بود، فهمیدن که برنده انتخاباتن. تا قبل از این، اونا احتمال 6 تا 7 میلیون رای رو میدادن و برای خاتمی هم این مشخص بود. برای خاتمی، انتخابات فرصتی بود تا حرفهاشو بزنه.
انتخابات ریاست جمهوری، دوم خرداد برگزار میشه و سیدمحمد خاتمی با 20 میلیون و 78 هزار رای، هفتمین رئیس جمهور ایران میشه.(پخش صدای اخبار. مفصل راجع به دوم خرداد هست و حتا فیلم مناظره ها هم هست قبل و بعد و حین این بند گنجانده شود)
با ریاستجمهوری خاتمی، اصلی ترین مسئولیت رفسنجانی، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام میشه. رهبری بعد از پایان ریاست جمهوری رفسنجانی، با اضافه کردن افراد جدید به مجمع، وظایف بیشتری رو بهش واگذار میکنن. مهمترین وظیفه مجمع، تدوین سیاستهای کلی نظام میشه.
خاتمی تو انتخاب کابینهاش خیلی از افراد کابینه رفسنجانی رو انتخاب کرد، او ، معاون اول رفسنجانی رو معاون اول، وزیر کشور دولت اول رفسنجانی رو وزیر کشور و معاون رئیس جمهور رو وزیر فرهنگ و ارشادش میکنه. تیم اقتصادیش هم تلفیقی از جریان چپ و کارگزاران سازندگی میشه.
انتخابات تو آبان سال 1377 برگزار میشه و اکبر رفسنجانی رفسنجانی به عنوان نفر اول میره به مجلس خبرگان رهبری.
یک ماه بعد ، تو ماجرای قتلهای زنجیرهای، تعدادی نویسنده منتقد و مخالف، به قتل میرسن. قتلهای زنجیرهای تبدیل به مساله اول کشور میشه. بعد از گذر سال ها هنوز همه ابعاد ماجرا مشخص نشده اما رسانههای دوم خردادی با وجود گذشت یکسال و 3 ماه از پایان دولت رفسنجانی، وزارت اطلاعات دولت اونو مسئول این جنایتها معرفی میکردن و از خاتمی میخواستن ضمن برکناری وزیر اطلاعات، وزیری رو معرفی کنه که وزارت اطلاعات رو از میراث دوران رفسنجانی تصفیه کنه.
رفسنجانی ترجیح میده در برابر مطالب اینچنینی سکوت کنه. یکسال بعد تو گفتوگو با روزنامه ایران درباره چرایی سکوتش میگه «بعضی از این روزنامهها مسئله مهم برایشان این است که مرا با خودشان به چالش و مباحثه وادار کنند».
وسط این کارزار، حزب کارگزاران سازندگی، یعنی حزبی که از درون دولت و خانواده رفسنجانی سربرآورد هم حاضر نشد از اعتبار خودش برای رفسنجانی هزینه کنه. رفسنجانی از این رفتار کارگزاران خیلی گله داشت. فروردین 78 که رئیس بانک مرکزی برای عید دیدنی نزد او رفته بود، از رفسنجانی خواست در مورد پرونده شهردار قبلی تهران که در زندان بود دخالت بيشتري بکنه. رفسنجانی پاسخی داد که نشون میداد خودش بیش از شهردارسابق، زیر فشاره و انتظاراتی هم از کارگزاران داشته. او گفته: «[حزب] كارگزاران سازندگي، فلسفه وجودي خودشان را فراموش كردهاند و اگر اين محور توليد و سازندگي را از دست بدهند، محور ديگري كه بتواند مردم را متوجه آنها كند، ندارند و گروه قدرتطلب معرفي ميشوند.» او معتقد بود که کارگزاران به آرمانهای خودشون «بی وفایی» کردن. رفسنجانی میگفت: «آنها به اسم سازندگی به میدان آمدند و از اعتبار این واژه محبوب مردم استفاده کردند ولی بعد از پیروزی اصلا از سازندگی دفاع نکردند. در مقابل جناحهای دیگر دوم خردادی خودشان را باختند.»
رفسنجانی بنای پاسخ مستقیم نداشت اما روزنامههای دوم خردادی حاضر نبودن از پیوندزدن قتلهای زنجیره ای به دولت رفسنجانی دست بردارن. اونا خبر میزدن که بیشتر از 90 قتل زنجیرهای تو دولت رفسنجانی اتفاق افتاده. رفسنجانی این اتهاماتو قبول نداشت و میگفت روزنامههای اصلاحطلب حتی یک مورد از این قتلها رو هم نتونستن ثابت کنن. او میگفت که الان وزارت اطلاعات دست شماست و اگر پروندهای باشه، اونجاست و همه چیزم دست شماست. بررسی کنید و یکی رو پیدا کنید و بیارید و به من بگین.
موضوع قتل های زنجیرهای به اندازهای اهمیت پیدا میکنه که مسئول دفتر رئیس جمهور میگفت رئیس جمهور «به مدت دو ماه، 14 درصد از وقت فعال و مستقیم»ش رو به این مساله اختصاص داده بود.
پخش اعلامیه وزارت اطلاعات و صحبت های اقا در نماز جمعه و صحبت های آقا در دفتر پیرامون صادق عالیخانی و سعید امامی
آبان سال 78، عبدالله نوری مدیرمسئول روزنامه خرداد به اتهام توهین به مقدسات، نشر اکاذیب، اقدام علیه امنیت ملی، به دادگاه ویژه روحانیت فراخونده میشه.
رایزنیها واسه اینکه ماجرا به دادگاه کشیده نشه، نتیجه نمیده. نوری تهدید میکن که همه چیز رو تو دادگاه میگه. او از هشتم تا ۱۹ آبان ماه تو ۶ جلسه دادگاه ویژه روحانیت، به طور علنی محاکمه میشه. از جناح چپ یا همون دوم خرداد، دو نفر از موثرین با رفسنجانی دیدار میکنن و ازش میخوان که هم با دادگاه و هم با نوری صحبت کنه تا مساله ختم به خیر بشه. رفسنجانی با قاضی پرونده رایزنی میکنه. قاضی بهش میگه که اطلاع داریم نوری دفاعیات تندی تهیه کرده و قبل از اینکه محاکمه اش کنیم میخواد اونو به روزنامهها بده تا با جو سازی، رای دادگاه رو تحت تاثیر قرار بده. رفسنجانی یک ساعتی تو منزل خودش با نوری صحبت میکنه و موفق میشه اونو قانع کنه یه راهی رو بره که کار به اینجا نرسه. نوری اما اونطور که به رفسنجانی وعده داده بود، عمل نکرد و هرچی که میخواست گفت. دادگاه هم بدون اغماض، اونو به 5 سال زندان محکوم کرد.
چند جا صدای دادگاه عبدلله نوری پخش بشه
با وجود تلاش رفسنجانی برای حل مساله به شیوهای مسالمتآمیز، اصلاحطلبان تو این پرونده اونو مقصر اصلی جلوه میدادن. اونا با یادآوری اینکه عبدالله نوری رفیق و یار رفسنجانی بوده، رفسنجانی رو متهم به «سکوت» در برابر محاکمه و مجازات نوری کردن. یکی از روزنامه های تندمزاج اون زمان با اشاره به اینکه رفسنجانی تو قضيۀ «فائزه هاشمی بر سر اتهام روزنامه زن، در چانهزنیهای پشت پرده در مقابل دادگاه ایستاد و مسأله را حل کرد» نوشت: «متأسفانه رفسنجانی نشان داده است که پشت سر کسی نمیایستد. رفسنجانی برای اینکه "پدر" باشد و همه گروهها او را به عنوان فصل الخطاب و داور بپذیرند خود را از منازعات سیاسی و مسائل اختلافی دور نگاه می دارد.»
اصلاحطلبان رفسنجانی رو متهم میکردن که به دلیل نگرانی از ریاست نوری بر مجلس ششم، حاضر به دفاع ازش نشده. اونا میگفتن احتمالا برای رفسنجانی، خارج شدن رقیب از عرصه سیاست از جیب دیگران خوبه. همون روزنامه در آخر مقالهاش از رفسنجانی خواسته بود «نظر صریح و روشن خود را درباره وقایع جاری کشور به طور علنی بیان کند و بداند با پنهان کاری و پشت دیگران را خالی کردن مشکل حل نمی شود و صرفا بر سوء ظنها نسبت به خود خواهد افزود.»
رفسنجانی نمی خواست با رسانه های دوم خردادی گلاویز بشه. او برخلاف آنچه دوم خردادیها مینوشتن، پائیز 78 به نوری گفته بود از شورای شهر بره تا بتونه وارد مجلس بشه و نیروهای چپ رو مدیریت کنه. اون زمان رفسنجانی تصمیم قطعی برای حضور تو انتخابات نگرفته بود اما به نوری گفته بود «اگه تصمیمم عوض شد و برای مجلس آمدم، من و شما میتوانیم مجموعه خوبی را در مجلس تشکیل دهیم.» 19 آبان با صدور حکم دادگاه عبدالله نوری، این فرصت از دست رفت.
با نزدیکتر شدن به انتخابات مجلس ششم، اصلاحطلبان تمایلی به حضور رفسنجانی تو مجلس نداشتن. اونا تو بعضی تجمعات دانشجویی شعار «توسعه سیاسی با رفسنجانی نمیشه»، «ما میگیم نوری میخواهیم رفسنجانی کاندیدا میشه» سر میدادن. حتی اصلاحطلبانی که میخواستن کمی منطقی درباره شایعه دخالت رفسنجانی برای حذف عبدالله نوری از انتخابات مجلس حرف بزنن، میگفتن: «رفسنجانی هیچ نقشی در این ماجرا ندارد اما اگر رفسنجانی پس از حذف عبدالله نوری به انتخابات بیاید افکار عمومی چنین تصور میکنند که او دست به یک رفتار غیر اخلاقی زده است.» اونا به همین خاطر به رفسنجانی توصیه میکردن وارد انتخابات نشه.
با قوت گرفتن زمزمه حضور رفسنجانی تو انتخابات، تو مجلس پنجم طرحی مطرح شد که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم باید برای شرکت تو انتخابات مجلس مانند سایر مدیرای اجرایی استعفا کنه. این طرح تو مجلس رای نیاورد. رسانههای دوم خردادی، رای نیاوردن این طرح رو تبعیض به نفع رفسنجانی میدونستن.
رفسنجانی به فرمانداری تهران میره تا برای ثبت نام تو ششمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدا بشه. ثبت نام تو انتخابات مجلس، اونو دوباره به سرخط خبرها و گزارش های رسانه های دوم خردادی می رسونه. یکی از روزنامه اصلاح طلب به اصلاحطلبا توصیه میکنه که «قضیه رفسنجانی را نباید برای چند سال بعد گذاشت که سر باز کند.»
رفسنجانی، یک هفته بعد از ثبت نام و تو سیام آذر مصاحبه مطبوعاتی برگزار میکنه و به سوالای خبرنگارای داخلی و خارجی پاسخ میده. صداوسیما هم به طور كامل این گفتوگو رو پخش ميكنه. رفسنجانی که احتمال واکنشها به این کار صدا و سیما رو میداد، تو خاطرات 30 آذر 78 مینویسه: «لابد مورد اعتراض بعضيها قرار ميگيرد. در دو سال گذشته، به سمپاشيها جواب جدي نداده بودم.» پیشبینی رفسنجانی درست بود و منتقدینش به پخش مصاحبه یک کاندیدای انتخابات مجلس اونم تو دوره ممنوعیت تبلیغات انتخاباتی، اعتراض میکنن. رفسنجانی تو خاطراتش از بعضی با توجه به اینکه اونا «دوست»شن، تعجب میکنه.
تو دوره کاندیداتوری رفسنجانی، نظرسنجیهایی که از صدا و سیمابه دست رسانده می شد، نشان میداد که اون با فاصله جلوتر از ديگرانه. نظرسنجیهای میگفت بعد از رفسنجانی، دخترش فائزه بیشترین مقبولیت رو داره.
رسانههای دوم خرداد، بیشترین نقد به رفسنجانی رو تو دو محور خلاصه کرده بودن: اولی جنگ و دومی عملکرد دولت رفسنجانی. اونا تو روزنامههاشون رفسنجانی رو متهم اصلی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر معرفی میکردن. تو نقد دولت رفسنجانی دست روی «سازندگی» یعنی موضوعی میذاشتن که رفسنجانی خیلی بهش افتخار میکرد. یکی از معمرین ملی مذهبی ها بخاطر همین میگفت اغلب صنایع ساخته شده تو این دوره از نوع کارخانه پفک نمکی بوده و دیگر صنایعی هم که همچون فولاد و پتروشیمی ساخته شدن، بازدهی نداشتن.
مهمترین مقاله تو تخریب رفسنجانی رو با اشاره به ادعای خانواده رفسنجانی درباره عدم کنترلش روی صداوسیما و نهادهای امنیتی، با عنوان «عالیجناب سرخپوش» نوشته شد. منظور از این عنوان، به انتصاب کاردینال ریشلیو به نخست وزیری توسط لویی چهاردهم تو فرانسه برمیگشت. کاردینال ریشلیو، پدر ژوزف رو به کار گرفت. اون دوران با حکم پدر ژوزف (عالیجناب خاکستری)، مخالفان به قتل میرسیدن و کاردینال ریشلیو در مقابلش سکوت میکرد. کاردینال ريشليو به دلیل اینکه لباس سرخ تنش میکرد بهش میگفتن«عالیجناب سرخپوش». اما بعدها عالیجناب سرخپوش به کسی میگفتن که قدرت اصلی دستش نیست. تو این مقاله موهن اومده بود «عالیجناب سرخپوش باید در دو زمینه مشخص به شهروندان پاسخگو باشد. اول: ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر که باعث به شهادت رسیدن صدها هزار تن از بهترین فرزندان این مرز و بوم شد، هزاران معلول بر جای گذاشت و میلیاردها دلار خسارت بر جای نهاد. دوم: قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و دگرباشان.»
دوم خردادیها، مجلسی بدون رفسنجانی میخواستن. اونا ترسی از گفتن چنین چیزی نداشتن و تو بالاترین سطوح سیاسی هم اونو به زبان میاوردن. به عنوان نمونه، رئیس دفتر رئیس جمهور خاتمی میگفت حضور رفسنجانی تو مجلس به معنای پایان اصلاحاته. برای جلوگیری از پایان اصلاحات، به تعبیر دوم خردادیها، اونا حتی رفسنجانی رو متهم به تقلب برای پیروزی تو انتخابات میکردن و مینوشتن: «تنها دیکتاتورها در پیآنند که با روشهای غیرقانونی و تقلب قدرت را در دست نگاه دارند. شاید «حاج آقا» با «دوپینگ تقلب راست» بالا بیاید اما چه سود از بالا آمدنی که با پایمال کردن حق شهروندان به دست آید. مگر نمیشنوید که همه شهروندان میگویند ما به «حاج آقا» رأی ندادهایم اما میخواهند به هر نحو ممکن او را به مجلس بفرستند.»
رفسنجانی چند ماه قبل از داغ شدن تنور انتخابات تو خاطرات 21 شهریور سال 78 خودش نوشت که «احتمال نامزدی من در انتخابات [مجلس ششم]، مهمترین مسأله چپ و راست شده؛ چپیها نگراناند و راستیها امید دارندکه با حضور من، نیروهای میانه را از چپها جدا کنند و به همین جهت چپ، سمپاشی میکند و تکرار تکذیب خبر و اعلان ادامه تصمیم کنار بودن هم، خیال آنها را راحت نمیکند.»
حالا رفسنجانی وسط انتخاباته. حمله های بی رحمانه به رفسنجانی اونم بعد از ثبت نام تو انتخابات به اندازهای بالا میگیره که یه منتقد همیشگی رفسنجانی، انتقاد از عملکرد اونو تو بسیاری از مطبوعات دوم خردادی «مد روز» خوند و نوشت که نقد عملکرد رفسنجانی رو درست میدونه اما مینویسه«منتقدین رفسنجانی دو سال و نیم فرصت داشتند که خواهان رسیدگی به عملکرد هشت سال ریاست جمهوری ایشان شده و این کار را انجام دهند. اما این کار را به گونهای جدی، منسجم و عالمانه در طی این مدت انجام ندادند و درست زمانی که ایشان وارد گود انتخابات شدنه، به این فکر افتادند.» او اینکه درست فردای ثبت نام رفسنجانی برای مجلس، اصلاحطلبان به یادشان افتاده که سیاست تعدیل اقتصادی رفسنجانی رو نقد و بررسی کنن و به نقشش تو تداوم جنگ بپردازنو «سیاسی کاری» و «غوغا سالاری» میدونست.
با وجود انتقادات تند و تیز علیه رفسنجانی، نتایج افکارسنجی که در اختیار رفسنجانی میذاشتن، فرق داشت. نتايج افكارسنجي خبرگزاري جمهوری اسلامی که در اختیار دولت و مخالفان رفسنجانی بود هم چنان می گفت با فاصله از بقیه جلوتره و فائزه هم وضع خوبي داره. پنج روز بعد، رئیس وقت صدا و سیما، گزارش نتيجه ابتدايي نظرسنجيای رو میاره که نشون میده رای رفسنجانی از 50 درصد به 62 درصد، بالا رفته و فائزه هم دومه.
اون روزا رفسنجانی به عنوان نفر دوم نظام و پشتیبان بی چون و چرای رهبری آماج همه جور تهمتی قرار می گرفت و نه از جناح راست و نه از جناح چپ و نه از سوی هیچ کس حمایت و پوششی دریافت نمی کرد حتا شاید بشه گفت برخی راست افراطی از هتاکی چپ ها نسبت به رفسنجانی خوشحال هم بودن. به هر حال اصلاح طلبا تو اون روزگار هر چه خواستن با رفسنجانی کردن و هیچ کس هم جلودارشون نبود. تو یه بررسی آماری از مطبوعات و نظرسنجیهای انجام شده تو یک هفته فرصت تبلیغات انتخاباتی مجلس ششم، این خروجی به دست اومده بود: «هر تهرانی اهل مطالعه و سیاست به طور متوسط روزانه سه مقاله بر ضد رفسنجانی خوانده و پنج شایعه تازه و اتهام جدید در مورد وی و خانواده اش شنیده است.»
آخرین نظرسنجی نزدیک انتخابات به دست رفسنجانی میرسه؛ نظرسنجی ای که نشون میده اون همچنان در صدره. البته یه نگرانی بزرگ هم وجود داره و اونم استفاده از کامپیوتر تو انتخابات تهرانه.
شورای نگهبان با استفاده از کامپیوتر تو انتخابات مخالفه اما به خاطر اصرار بیش از اندازه وزارت کشور، در نهایت ناچار میشه قبول کنه. با بررسي همه جوانب فني و اجراييِ ماشينيكردن خوندن رایها، به همه میگه اطمینانی به سلامت این شیوه نیست.
نام رفسنجانی تو این انتخابات، به عنوان سرلیست فهرستی قرار میگیره که چندین چهره کمتر شناخته شده و یا ناشناخته حضور دارن. یکی از این افراد محمود احمدینژاد، استاندار رفسنجانی تو استان تازه تاسیس اردبیله.
انتخابات برگزار میشه و با وجود نتایج نظرسنجیها، رفسنجانی از مجموع 2 میلیون و 204 هزار و 847 رای، حدود 630 هزار و 590 رای کسب میکنه و به عنوان نفر سیام یعنی آخرین نماینده تهران میره مجلس شورای اسلامی.
اعلام نتایج انتخابات، برای رفسنجانی پردردسر میشه. تو مطبوعات عبارات تلخ تمسخرآمیز همچون «آقاسی» یعنی آقای سیام برای او ساخته میشه. تمسخر رفسنجانی از مطبوعات به بخش هایی از جامعه هم میرسه. تو اون روزا حتی تو صف نانوایی بعضی از مردم برای اینکه بدونن آخرین نفر کیه، میپرسیدن «رفسنجانی کیه؟»
همین مقام سیام رفسنجانی هم پر از حرف و حدیث بود. نفر سی و یکم، احتمال تقلب به نفع رفسنجانی رو داد و به نتایج آرا اعتراض کرد. او خواستار شمارش مجدد آرا شد چون گفته بودن بخشی از آراء او به نام رفسنجانی شمارش شده. رفسنجانی در مواجهه با این وضعیت به شورای نگهبان نامه مینویسه و میخواد به دقت به شکایت نفر سی ویکم رسیدگی بشه. بازشماری تعدادی از صندوق های تهران نشان میده رای این دو نفر تغییری نداره. یکی از احزاب جناح چپ میخواد که صندوق های بیشتری شمارش بشه. رفسنجانی دوباره نامه میده که بازشماری ادامه پیدا کنه.
این درخواست رفسنجانی، شورای نگهبان رو به سرنخهای تازهای میرسونه. شورا با ادامه بازشماری، متوجه اشتباه فاحش تو شمارش آرا تو خیلی از صندوقها میشه و نسبت به کل انتخابات تهران شک میکنه. شورای نگهبان تو بازشماری آرا، متوجه «مغايرت تعداد تعرفهها و برگهاي رأي، وجود آرايي كه داراي مهر نظارت نيستند، آرايي با دو خط، مغايرت تعداد آراي مردم داخل صندوق با بازشماري مجدد، فقدان فرم كه بايد داخل صندوق باشد، پارگي لفاف صندوقها، نبودن لاك و مهر بر روي برخي از صندوقها» میشه و به رهبر انقلاب نامه مینویسه که به دلیل تخلفات گسترده نمیتونه انتخابات تهرانو تایید کنه. رهبری با ابطال انتخابات تهران مخالفت میکنن و راهکاری برای ابطال برخی صندوق های مخدوش به شورای نگهبان میدن. بازشماری آرا و ابطال صندوقهای مخدوش تغییراتی تو ترکیب ۳۰ نفره تهران ایجاد میکنه و رفسنجانی با 749 هزار و 884 رای یعنی حدود 120 هزار رای بیشتر از شمارش پیشین آرا، نفر بیستم تهران میشه. رفسنجانی معتقد بود جلسات سازماندهی شدهای برای تخریب و نرفتنش به مجلس تو محافل اصلاح طلب برگزار شده؛ «حتی به برخی از گروهها و بچههای دانشگاه پول و ماموریت دادند که تخریب کنند. در مورد یک پرداخت ۳۰ میلیونی پرونده در دادگاه مطرح شد. گویا آنها فکر کردند که وقت آن رسیده همه چیز را بگیرند. ریاست جمهوری را که داشتند و باید مجلس را بگیرند. فکر میکردند اگر فردی مثل من وارد مجلس شود، گرفتن مجلس آسان نیست. چنین تفکری بود.»
سال 79 دو عید غدیر در تقویم شمسی ایران قرار گرفته بود و به همین علت هم رهبر انقلاب سال رو به نام «امام علی» مزین کرد.
سارا خطبه در 9 اردیبهشت 79 هست صداش رو ببین هست اگر بود جای صدای سیاووش جان بگذارید
رفسنجانی تو خطبه نمازجمعه ش میگه: «علیبنابیطالب(ع) وقتی به خلافت رسیدند و با ایشان بیعت شد و اولین خطبهای که خواندند... اولاً محکم گفتند که شرایط شما برگشته به شرایطی که پیغمبر اکرم(ص) کارشان را شروع کردند. خیلی حرف بزرگی است. این همه سال از عمر اسلام گذشته و بعد از پیغمبر سه خلیفه حاکم شدند و اسلام از جزیره العرب شروع کرده و در مرزهای هند و اروپا دارد پیشرفت میکند، علیبنابیطالب(ع) میفرمایند که وضع ما برگشته به آن چیزی که در زمان پیغمبر(ص) بوده است. توضیح میدهند و بعد جملات تهدیدکندهای دارند «لتغریلن غربله و لتبلین بلیله» آزمایش سختی در پیش داریم، خیلی چیزها زیر و رو میشود و خیلیها جلو افتادهاند که عقب خواهند افتاد و خیلیها عقب افتادهاند که جلو خواهند افتاد و حرفهای انذارگونهای بهمردم گفتند و بعد هم محور را تقوا قرار دادند، گفتند ما باید با محور حقحرکت کنیم و پیشبینیهایی هم کردند.»
رفسنجانی ضمن اشاره به اینکه نمیدونه نظر رهبری از این که امسال سال امام علی باشه اشاره ای هم به این تفسیری بوده که اون می گه؛ اضافه میکنه چیزی که میخواد بگه با این مقدمه تناسب دارد. او از طراحی دشمن از ابتدای انقلاب برای خالی کردن انقلاب از محتوای اسلامی با ترور شخصیت های برجسته میگه و نمونه اون روزیاش رو حذف و ترور شخصیتی عنوان می کنه:« اینها در این مدت سراغ هر جایی که فکر میکردند که شخصیتشان یا فکرشان یا آثارشان میتواند سنگر حفاظت از انقلاب یا اسلام باشد، رفتند تا آنها را بیاعتبار کنند.»
رفسنجانی به مساله نهادهای انقلابی که براشون تلخترین بحثها تو شورای انقلاب و بعدش با لیبرالها و منافقین و با گروههای چپ، داشتن اشاره میکنه و میگه که امروز هم همین مساله رو داریم: «شما اگر مذاکرات شورای انقلاب را بخوانید، میبینید چقدر ما تلخیها داریم! در بیرون هم همین کار بود.یعنی در همه حرکتها این بود که این چیزها نشود. الان هم همین است. الان چقدر از رادیوهای بیگانه، رسانههای خارجی و ابزار داخلیشان میبینید که راجع به سپاه، بسیج و دادگاه انقلاب و نهادهای انقلابی که بوجود آمده و هنوز هم کارآیی بالایی دارند، حرف میزنند. بعضیهایشان رکن انقلاب شدند. الان آن مسایل در حال اتفاق است.»
یک ماه بعد از این خطبه، رفسنجانی تصمیمش رو میگیره. او ششم خرداد، یک روز مونده به بازگشایی مجلس از حضور تو مجلس انصراف میده. تو اين فضا رفسنجانی با توجه به شرايط اون روز نامهاي به موكلان تهرانيش مینویسه: «با توجه به شرايط جاري، انجام وظيفه به صورت مطلوب و تلاش براي وفاق ملي و تقويت سازندگي كه از اهداف مهم و عمده حضورم در صحنه بود، ممكن نيست.»
بهار 1379 سه شعبه دادگاه مطبوعات، چندین روزنامه اصلاحطلب رو توقیف کردن. مدتی بعد چند نفرم بازداشت شدن. اون زمان با توجه به نقدای برخی از اونا به رفسنجانی، شایعه شد که اون خواستار بازداشتشون شده. وقتی رفسنجانی به خبرنگار یه روزنامه گفت از اونا شکایتی نکرده و نقشی تو بازداشتشون نداشته، خبرنگار پرسید: «جامعه بنا به همان احساس قَدَرقدرت بودن شما فکر میکند شما در بازداشت آنان یا نقش داشتید یا در صورت عدم رضایت، میتوانستید آنها را آزاد کنید.» رفسنجانی پاسخ میده: «اگرچه جامعه در مورد قدرت من اشتباه می کند من در مورد افرادی که علیه من آن تهمتها را زدند، نه شکایت کردم و نه تلاش برای آزادی، که حرفهای آنان درباره من چنان بود که رغبتی را در من زنده نمیکرد.»
ادامه
-
-
عکسها
-
-
ویدئوها
-
موسیقی