- دانلود فایل صوتی
-
متن قسمت
-
05_روزها در راه
۵۷/۱۱/۵
شب جمعه است و مثل هر شب جمعه ی دیگر صدای شعارهای مردم می آید. از الله اکبر گرفته تا مرگ بر شاه از عرش اعلا تا اسفل السافلین
اول های محرم مردم منع رفت و آمد ساعت ۹ شب و خشونت مرگبار فرمانداری نظامی را بدل به جشن کرده بودند غرش بیرحم گلوله را در صدای شعارهای موزون در آواز و شعر غرق کردند زیر پرده ای از موسیقی پوشاندند.
از ویژگی های اجتماع امروز ما اینست که ترس در آن کمتر شده است. دلهای ترسیده صورتهای پنهانکار که میکوشد هر احساسی را در موافقت یا مخالفت فرو بخورد چیزی بروز ،ندهد شانههای افتاده و قدمهای محتاط کمتر دیده می شود. سایه مخوف آن سازمان کذائی که مثل هوا مخفیانه در هر جائی راه یافته بود و در ریهها سنگینی میکرد محو شده است. مردم راحت حرف میزنند و چون نمیترسند حرف دلشان را می زنند، راستگو شده اند.
چون حجاب ترس در میانه نیست رابطه مردم با همدیگر شده است.
به هم اعتماد پیدا کردهاند و در زمینه ی مشکلات اجتماعی در برابر دشمن مشترک و دستگاه دولت و ارتش به همدیگر کمک میکنند در محلهها انجمنهای جوانان و فروشگاه های اسلامی و پخش نفت نمونه هائی از این روحیه تازه است آن مناسبات خشمگین گرگانه در رانندگی آرامتر و تا اندازه ای دیگرگونه شده است.
نه تنها رابطه که وسائل ارتباط هم تغییر کرده روزنامهها را میشود خواند و دیگر مثل سابق پر از دروغهای بخشنامه ای و یا انباشته از تبریک های تملق آمیز عجیب به مناسبتهای گوناگون .نیست هر بار سی چهل صفحه سپاس خدایگان می خواست همانطور که از ژاپن جلو زده بود از خدا هم جلو بزند.
باری در این وسایل ارتباط کتاب هم عوض شده است کتابهای دیگری است؛ با فروشندگان تیراژی دیگر و خوانندگانی کمابیش متفاوت رادیو تله ویزیون در اعتصاب است اما روزی که راه بیفتد قطعاً صدا و سیمای تازه ای خواهد بود. ترس مردم با قبول مرگ ریخته است نه تنها از مرگ نمیترسند بلکه از شعارها دیده میشود که مردم نه تنها مرگ را به مبارزه می طلبند (تانک توپ مسلسل دیگر اثر نداره بلکه انگار در آرزو و حسرت مرگند برادر شهیدم شهادتت مبارک، زنده و جاوید باد راه شهیدان ما ، ای شهید حق آیم ،بسویت بهشت موعود در پیش رویت) و شعارهای بسیار دیگر. بی تردید سیدالشهدا صورت مثالی و نمونه آرمانی این انقلابیون است.
تقریباً همه شعارها موزون است. شعر ویژگی برجسته فرهنگ ماست. این فرهنگ به صورت کلام شاعرانه تجلی می کند و هستی میپذیرد به صورت سرود و نور صورت دیگر فرهنگ ماست که به همه چیز صورت می.بخشد. از کهن ترین ایام از آن زمان که روح ما به خود آمد با این دو چشم با این دو دیدار بیدار شد. گاهان زردشت سرودهای نورانی و یا نور سروده شده است گروتمان جایگاه نور و سرود است. امروز هم بیداری و برخاستن ملت با شعر با سخن موسیقی توام است. این شعارهای موزون سرود صبحگاهی ماست گوئی در ژرفای روح ما نخست زمزمه ای آغاز میشود و آگاهی را می آفریند و همزمان که زمزمه به سرود بدل میگردد آگاهی نیز بیدار می.شود کلام و آگاهی با یکدیگر و به واسطه هم صورت پذیر میشوند و هستی می یابند.
از ویژگی نهضت کنونی ایران همگانی بودن آنست گمان میکنم علت اینست که این دگرگونی پیش از هر چیز سرچشمه ای فرهنگی اخلاقی داشته باشد نه اقتصادی حتی از جهاتی شاید ضد اقتصادی است یعنی نوعی آگاهی و به دنبال آن ناراحتی وجدان گریبانگیر کسانی شده است که از امتیازهای ناروای اقتصادی برخوردار بودهاند و در زندگی خور و خواب و خاموش افتاده بودند چشم باز کردند و شرمنده شدند.
علت این ویژگی را باید در تاریخ بعد از کودتای بیست و هشت مرداد در ظلم و تحقیر جستجو کرد که این تحقیر خود دو چهره داشت خارجی و داخلی واگذاشتن کشور به امریکا و غرب و در عوض باز بودن دست دیکتاتور در داخل برای توهین به ملت از آن نطق های رستاخیزی گرفته تا گرفتن دم مخالفان مثل موش و بیرون انداختنشان و به زور به دروازه تمدن بزرگ رساندن و ترهات دیگر
از اینها گذشته به علتهای فراوان و بدیهی آریامهر آدمهای بی اعتقاد و میان مایه را بر می کشید و بر سر کارها و سازمانهای دولتی می.گذاشت آن فساد و بی فرهنگی با این «رهبران دولتی بی اعتقادی کلبی صفتی را چنان پرورش داد که دستگاه حکومت و سلطنت مثل بنائی موریانه جویده به یک ضربت هوار شد و فرو ریخت
بگذریم که خیلی دور شدم میخواهم به ترس برگردم فعلاً ترس دیگری دیده می شود انگار) در آخرهای دولت ازهاری بیشتر دیده میشد ترس از بی نفتی و سرما، نبودن بنزین و فلج شدن حمل و نقل ،قحطی کودتا ولی این ترس دیگری است، وحشت زده، عاجز و توسری خورده نیست ترس شجاعی است خودخواسته و سربلند است. ترس مهم نیست خصلت کاراکتر ترس مهم است.
آریامهر همیشه در حسرت محبوبیت و قدرت بود محبوبیت دکتر مصدق و قدرت پدرش گرچه وانمود میکرد که هر دو را دارد ولی نداشت. این هر دو را دشمنش آیت الله دارد و بدتر از همه آنکه این دشمن آیت الله یعنی روحانی مذهبی است که او در تمام دوران پادشاهیش دانسته به وسیله آن عوام فریبی میکرد و سنگش را به سینه میزد حزب رستاخیز او هیچ نبود ولی رستاخیز واقعی در این نهضتی است که به ضد آن «رستاخیز» در گرفت آن یکی به خلاف ادعایش فقط فراگیرنده جمعی فرومایگان متملق بود و این یکی فراگیرنده ملت در اینجا نیز نتیجه ها خلاف خواست تاریخ سازان بود و نیرنگ عقل فن بدلش را زد.
شریعتی و روحانیان مبارز که در طی سالهای گذشته نمیتوانستند مستقیماً از مستبد و دستگاهش صحبت کنند دائم برای بیان مقصود از یزید و معاویه و حکومت اموی استفاده می کردند آریامهر را به گذشته میبردند و با شرح گذشته آریامهر را توصیف می کردند آریامهر تاریخی میشد اما نه آنجوری که دلخواهش بود از طرف دیگر چون مخاطب های مذهبی برای درک گذشته از اوضاع زمانه ی خود مدد می گرفتند، یزید و معاویه به زمان حال آورده میشدند. آنها را از راه آریامهر و اطرافیان در می یافتند. امویان «اینزمانی » actuel شدند. به این ترتیب روحانیان مبارز و اجتماعی این سال ها در سر تاریخ را چون دایره ای به هم میبستند و آریامهر را در آن به گردش در می آوردند و یا برعکس تاریخ ستم را در وی متجسد می کردند.
ادامه
-
-
عکسها
-
-
ویدئوها
-
موسیقی