You are currently viewing رادیو مضمون | فصل هفتم:نيم قرن سياست ورزی؛ کدام هاشمی؟| قسمت هشتم

رادیو مضمون | فصل هفتم:نيم قرن سياست ورزی؛ کدام هاشمی؟| قسمت هشتم

  • دانلود فایل صوتی
  • متن قسمت
    • پایان شهریور 88، اجلاس مجلس خبرگان رهبری به ریاست هاشمی رفسنجانی برگزار می‌شه. تو نطق های پیش از دستور یکی دو نفر انتقاداتی رو متوجه هاشمی رفسنجانی می‌کنن. هاشمی تو جلسه با برخی از خبرگان، به بعضی از این اتهامات جواب می‌ده و در جواب اونایی که اونو متهم به سکوت کرده بودن میگه اونا از کارهاش واسه کم کردن از تنشها خبر ندارن.

      مثه همه اجلاس‌های مجلس خبرگان، تو این دوره و آخر اجلاس، اعضا می‌خوان بیانیه‌ای صادر کنن. متن بیانیه رو به هاشمی میدن. او برای تائید بیانیه 3 شرط میذاره: «عنوان کودتای مخملی در بیانیه نباشه؛ از احمدی‌نژاد حمایت جدی نشود و بحث درگیری های خیابانی و محکومیتش حذف شود.» تو بیانیه پایانی به جای کودتای مخملی «استحاله انقلاب، ایجاد فتنه و اغتشاشات اخیر» و به جای حمایت از رئیس جمهور، «انتظارات خبرگان از رئیس جمهور» اومد و درگیری‌های خیابانی هم حذف شد.

      آذر و دی ماه، مجمع تشخیص مصلحت نظام دو تا بیانیه داد؛ یکی برا محکومیت اسائه ادب به تصویر امام خمینی تو روز 16 آذر و یکی هم هتک حرمت روز عاشورا توسط هواداران موسوی. تو ماجرای هتک حرمت عاشورا، بسیاری از هاشمی رفسنجانی انتظار داشتند صریح درباره این حادثه واکنش نشان بده. او 12 دی ماه درباره تجمع مردم در نهم دی گفت که «نظام اسلامی با تکیه‌گاه بر مردم پیروز شد و تداوم یافت و ان‌شاالله ادامه خواهد داشت و امیدوارم هتاکان از این حضور معنادار مردم درس عبرت بگیرند.»

      تو دولت، دوباره مساله تعیین و تکلیف دانشگاه آزاد فراهم شد. احمدی‌نژاد تو یه دیدار خصوصی گفته بود به خاطر بعضی مصالح و توصیه بزرگان مساله دانشگاه آزاد رو تا وقت مناسب نگهش داشته. شهریور 88 هیئت موسس دانشگاه آزاد واسه جلوگیری از کارای دولت علیه سیستم مدیریت دانشگاه، تو اساسنامه جدیدش به وقف دانشگاه آزاد رسید. هاشمی گفت این وقف تو هیئت موسس که چهار مجتهد عضوشن تصویب شده و اونم با مشورت رهبری و براساس نظر فقهی این پیشنهادو بررسی کرده و این وقف مغایرتی با نظر رهبری نداره. (پخش صدای هاشمی که میگه خدا هم نمی تونه این وقف رو از بین ببره )

       چند روز بعد تو عصر روز 10 شهریور، دفتر مقام معظم رهبری اطلاعیه‌ای صادر کرد که به نقل از یه منبع آگاه می‌گفت موافقتی از سمت رهبر انقلاب درخصوص وقف اموال دانشگاه آزاد اسلامی اعلام نشده.

      مدتی بعد صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه به دستور رهبری دو گروه فقهی رو مامور بررسی حقوقی و شرعی وقف دانشگاه آزاد کرد و تصمیم‌گیری نهایی رو به اونا سپرد. هاشمی لغو وقف را غیرشرعی می دونست اما هیئت های فقهی، وقف رو باطل اعلام کردن.

      تو خبرگان هم دیگه هاشمی جایگاه سابقشو نداشت. اسفند 89 با درخواست اصولگرایان، آقای محمدرضا مهدوی‌کنی کاندیدای میان‌دوره‌ای مجلس خبرگان شد و رفت مجلس. او به اصرار برخی اعضای خبرگان، کاندیدای انتخابات ریاست خبرگان شد. البته مهدوی کنی پذیرش ریاست رو مشروط به این کرده بود که هاشمی رفسنجانی قصد نامزدی واسه ریاست خبرگان نداشته باشه. هاشمی هم که با ریاست آقای مهدی‌کنی مخالفتی نداشت، به آیت‌الله امامی کاشانی میگه که به مهدوی کنی این پیام رو برسونه که «اگر بیائید، من کمک می‌کنم.» با رای اعضای خبرگان رهبری، آقای مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری میشه.

      تو همین روزا، محسن هاشمی، پسر بزرگ هاشمی، بعد از نزدیک به 20 سال، از مدیرعاملی متروی تهران استعفا میکنه. او تو نامه استعفاش به همکاری نکردن دولت واسه تجهیز خطوط مترو اشاره کرد. محسن هاشمی که تو دوره شهرداری احمدی‌نژاد هم، این سمت رو داشت، با ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، استعفا کرد تا شهردار بعدی تو انتخاب مدیرعامل مترو آزاد باشه. با شهردارشدن قالیباف، محسن هاشمی تا سال 89 هم چنان مدیر مترو موند. تقابل‌های پیش اومده تو انتخابات سال 88، پای متروی تهران رو هم کشید وسط میدون. دولت احمدی‌نژاد حاضر نبود بودجه تخصیصی مجلس شورای اسلامی برای گسترش قطار شهری تهران رو پرداخت کنه. او حتی تلاش کرد شرکت متروی تهران رو دولتی و از مجموعه شهرداری خارج کنه اما با مخالفت‌هایی که انجام شد، نتونست این کارو کنه. با رفتن محسن از مترو، او مانند مهدی به دانشگاه آزاد رفت و شد معاون عمرانی این دانشگاه.

      دهه 90

      واسه هاشمی دهه 90 یعنی آخرین سالهای زندگیش، شروعی تلخ و سخت؛ میانه‌ای شیرین و پایانی بهت‌برانگیز. او تو همین سالها دانشگاه آزاد که محسن هاشمی اونو واسه پدر «مانند فرزند و حتی از فرزندش عزیزتر» داشت رو از دست داد؛ فائزه دخترش به جرم اقدام علیه نظام به حبس محکوم شد و در نهایت فرهاد دانشجو، برادر وزیرعلوم شد رییس دانشگاه آزاد. شاید بشه روی این تلخی‌ها، ردصلاحیتش تو انتخابات ریاست جمهوری سال 92 رو هم اضافه کرد اما رای به حسن روحانی، دست راست او تو انتخابات، همه این تلخی‌ها برای هاشمی رو تبدیل به شیرینی کرد. بعد از 8 سال، دولتی روی کار آمد که هاشمی دوست داشت. این سرخوشی 3 سال بعد، با فوت ناگهانی هاشمی، پایانی بهت انگیزو رقم زد. پایانی که خیلی‌ها انتظارشو نداشتن مرگ امد و نوزدهم دی 1395 رفت و توی سجل و شناسنامه هاشمی نشست.

      فاصله و صدای شاهد و موسیقی راجع به هاشمی (به نظرم این جا از مستند در دل لعل بخش هایی انتخاب بشه و قرار داده بشه)

      قبل از آغاز سال 90، انتشار یه ویدئوی اهانت آمیز علیه فائزه هاشمی، حاشیه‌هایی ساخت. فائزه تو اردیبهشت سال 90  و تو گفتگو با نشریه الکترونیکی روزآنلاین، حرفایی زد که منجر به تشکیل پرونده قضایی واسه به اتهام «مصاحبه با سایت روزآنلاین» شد. جلسات دادگاه، دی ماه سال 90 برگزار و او به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام، به شش ماه حبس محکوم شد. مهرماه سال 91، این حکم با دستگیری فائزه هاشمی اجرا شد.

      پائیز یک سال قبل و وسط تلاشها واسه عقب انداختن دادگاه فائزه، اساسنامه جدید دانشگاه آزاد تو شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب ‌رسید و مسئول اون جا پس از 29 سال از ریاست دانشگاه آزاد کنار گذاشته ‌شد. او رو هاشمی گذاشته بود رییس دانشگاه آزاد اسلامی. هاشمی سال 1361 پیشنهاد تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی رو به امام خمینی داده بود و امام هم قبول کرده‌ بود. هاشمی رفسنجانی رئیس شورای موقت دانشگاه می‌شه و تو حکمی با سربرگ مجلس، او رو به ریاست موقت دانشگاه منصوب کرد تا نزدیک به سه دهه اختیار امور دانشگاه آزاد در اختیارش باشه.

      با برکناری او، اواخر دی ماه جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد واسه تعیین رئیس این دانشگاه با حضور هاشمی، سید حسن خمینی و حمید میرزاده (سه نماینده هیئت مؤسس)، محمد محمدیان (رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها)، کامران دانشجو (وزیر علوم)، مرضیه وحید دستجردی (وزیر بهداشت)، فرهاد دانشجو، بهمن یزدی صمدی و فریدون عزیزی (سه نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی) و عبدالله جاسبی (رئیس دانشگاه و دبیر هیئت امنا) برگزار میشه. هاشمی میخواد اونایی که کاندیدای ریاست شدن برنامه هاشونو بدن و بعدش رأی‌گیری بشه اما یه عده لزومی به ارائه برنامه نمی بینن و میگن به ریاست فرهاد دانشجو رأی مثبت می‌دن. بعد از پایان این جلسه، ریاست دانشجو بر دانشگاه آزاد اعلام شد اما دبیرخونه هیئت امنای دانشگاه آزاد بیانیه داد و انتخاب فرهاد دانشجو رو رد کرد و گفت رییس جلسه، هاشمی رفسنجانی بوده و او رأی‌گیری نکرده. یکسال بعد یعنی ۲۷ دی ماه ۱۳۹۱، شورای عالی انقلاب فرهنگی، ریاست فرهاد دانشجو رو رسماً تأیید کرد.

      احمدی‌نژاد تو دولت 8 سالش بالاخره تونست یکی از ابزارهای قدرت هاشمی رفسنجانی یعنی دانشگاه آزاد رو از حوزه نفوذ هاشمی خارج کنه. هاشمی با تجربه‌تر از اون بود که نتونه خودشو کنترل کنه. او تجربه هشت سال حملات اصلاح‌طلبان به خودش و خانوادشو داشت اما با صبرش کاری کرد که همه مخالفاش تو سال 84 ناچار شدن دور اون جمع بشن؛ اتفاقی که اواخر دولت احمدی‌نژاد به صورت ویژه‌تر افتاد و هاشمی نقش لیدر مخالفای دولت احمدی‌نژاد رو داشت. جدا از دریافت و تجربه هاشمی رفسنجانی، غرور و اشتباهات چندلایه احمدی‌نژاد، چهره هاشمی رو که منتقد اصلی دولت بود، بازسازی کرد.

      هاشمی با دنیای سیاست آشنا بود. او از همون 14 سالگی با سیاست قد کشیده بود و با تلخی‌ها و شکست‌هاش هم آشنا بود. او شکست‌های سختی رو تجربه کرد اما مثه خیلی‌ها، حاضر نشد چهارگوشه سیاست رو ببوسه و لباس سیاست رو از تنش دربیاره. بر خلاف انتخابات سال 88، تو انتخابات 92، در عین ناباوری، تو آخرین ساعات به میدان فاطمی و ساختمان وزارت کشور اومد و کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری شد. هیچ کس نمی‌دونست قراره چه اتفاقی بیفته. صلاحیت هاشمی، چند روز بعد توسط شورای نگهبان احراز نشد اما با این حال او تونست با ایجاد اجماع حول حسن روحانی، نتیجه انتخابات رو تغییر بده. میشه احتمال داد که پیر سیاست ورزی،هاشمی رفسنجانی می دونسته با دست فرمونی که در کشور هست اونو رد صلاحیت می کنن و اگر دست نجنبونه، حسن روحانی که پلن بی بوده رای نمیاره. هاشمی عملن به همه فعالین صحنه کشور نعل وارو می زنه و با آمدنش ذهن همه رو از گزینه اصلی دور می کنه. خودش به میدان میاد که رد صلاحیت بشه و رد صلاحیت شدنش میشه سکوی پرتاب گزینه اصلی که حسن روحانی بوده و با این جابه جایی مهره موفقیت پلن بی صددرصد تضمین میشه.   اون بعدها اینو گفت که رای روحانی 3 یا 4 درصد بود اما حمایت او باعث شد رییس جمهور بشه: «بنده بعد از رد صلاحیتم در انتخابات ریاست جمهوری از آقای روحانی حمایت کردم. ظرف یک هفته [رأی] ایشان (حسن روحانی) از سه چهار درصد یکدفعه رفت روی پنجاه و چند درصد.»[1]

       این فرآیند تو انتخابات مجلس دهم هم ادامه پیدا کرد، هاشمی تونست با ایجاد ائتلاف، اکثر کرسی‌های مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رو در تمام کشور به دست بیاره. (پخش صدای آقا و لیست انگلیسی)

      عدم پیروزی تو انتخابات ریاست جمهوری سال 84، هاشمی رفسنجانی رو به این نتیجه رسونده بود که بنا ست او از صحنه سیاسی کشور به هر نحوی حذف بشه. او از دخالت‌ها تو انتخابات می‌گفت. برای همین هم سال 85 تصمیم حضور تو انتخابات خبرگان بدون گرفتن مجوز واسه صیانت از آرا رو نداشت. از این مقطع به بعد، ما با هاشمی رفسنجانی جدیدی روبرو میشیم. اون تو دهه 60 یک «چپ رادیکال» و حامی اقتصاد دولتی بود که بعضیا زیر عبای او «داس و چکش» کمونیستها رو می‌دیدن. دهه 70 در برابر دیدگاه های قبلش وایساد و حامی سرسخت اقتصاد آزاد و خصوصی‌سازی بی حدو حصر شد. تو دهه 80 هم، متاثر از انتخابات سال 84، سمت گفتمان جدیدی رفت که در برابر اون ساختارها معنی میشدن و به تعبیر بعضیا عملا موضع خودش رو در برابر موضع رسمی کشور تعریف کرد.

      همون اتفاقی که آخر دولت هاشمی افتاد، آخرای دولت احمدی‌نژاد هم واسه هاشمی تکرار شد. او متهم شماره اول هر حادثه ای بود و اگه حادثه‌ای هم واسه حمله بهش پیش نمیومد، میرفتن سراغ نقشش تو جنگ و دولتش و یه بهونه جدید واسه تخریبش دست و پا میکردن. تو دوران اصلاحات این وظیفه با چهره‌های سیاسی و روزنامه نگارای کارکشته بود و تو دوران احمدی نژاد، جوانان نوپای اصولگرا. اما هر دو گروه با افراطشون شکست سختی خوردن. اصلاح‌طلبا تو سال 1384 امیدوار به ریاست‌جمهوری مصطفی معین، اصلاح‌طلب رادیکال و تداوم حرکت خاتمی با سرعت بیشتر بودن اما با دیدن نتایج دور اول انتخابات، دست به دامان هاشمی رفسنجانی شدن. واسه این کار یه کم دیر بود چون 8 سال تبلیغات منفی علیه هاشمی و تصویر عالیجنابی که ازش ساخته بودن، رفته بود تو جون و فکر هوادارانشون. اصولگراهای جوان و حامیان صاحب منصب شونم با همون دست فرمون تندروهای اصلاح‌طلب، تلاش داشتن تا هاشمی رو بعد از چند دهه از سیاست بازنشسته کنن اما اونا هم نتونستن. هاشمی، نه تو انتخابات سال 92 که از اوایل سال 91 که یک به یک پیش‌بینی هاش درباره کشور درست درمیومد، تو افکار عمومی خودشو بازیابی کرد.

      تورم رو به رشد و مذاکرات بی نتیجه هسته‌ای، نگاه جامعه رو میبره سمت انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92. مردم و سیاستمدارا هیچ جایگزینی به جز هاشمی واسه سرپرستی دولت و بازگشت آرامش به کشور  نمی‌شناختن. از وسطای سال 91 درخواست‌ها واسه کاندیداتوری هاشمی زیاد شد. مثه سال 78 و 84 سیاسیون روزانه به دفترش تو مجمع مراجعه می‌کردن تا سیاست مرد 78 ساله رو راضی به کاندیداتوری تو انتخابات بکنن. برخلاف سال 84، هاشمی مایل به حضور تو انتخاباته اما تو یک جمع دانشجویی میگه اگه هم بخواد وارد انتخابات بشه، بدون مشورت با رهبری این کارو نمیکنه.

      با نزدیک شدن به دوشنبه 17 اردیبهشت ماه 92 یعنی موعد ثبت نام کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری، تقاضاها از هاشمی بیشتر می‌شه. دوشنبه، اولین روز ثبت نام به پایان می‌رسه و خبری از بنز سورمه‌ای رنگ هاشمی رفسنجانی، حوالی وزارت کشور نمیشه. سه‌شنبه، چهارشنبه و پنج‌شنبه هم میان و میرن اما هاشمی نمیاد. جمعه، آخرین فرصت ثبت نام تو انتخاباته. صبح جمعه، قبلِ خروج از خانه عفت مرعشی هم به هاشمی یادآوری می‌کنه که تو انتخابات ثبت نام نکنه.[2]

      ساعت نه و نیم صبح وقتی به مجمع می‌رسه هنوز جوابش واسه شرکت تو انتخابات منفیه. یه ساعت بعدش، چند نفر از نماینده های مجلس میان مجمع. اونا تو روزها و هفته‌های گذشته هم چند باری اومده بودن اما نتونسته بودن نظر آیت الله هاشمی رو تغییر بدن. یکیشون میگه: «چند بار آمده‌ایم از شما تقاضا کنیم اما این بار آمده ایم شما را به وزارت کشور ببریم». او می‌گفت هفته پیش با آقایان وحید خراسانی و موسوی اردبیلی دیدار کردن و اونا حامی کاندیداتوری هاشمی هستن. هاشمی پیشتر مشکل جسمی رو بهانه کرده بود اما حالا یکی از نماینده ها میگه: «وضع جسمی شما از ما بهتر است.»

      محمد هاشمی هم اصرار داشت برادرش وارد انتخابات بشه. او به درستی از نظرسنجی‌هایی میگفت که برادرشو تو صدر نشون می‌داد. هاشمی کمی سکوت و فکر می‌کنه و میگه: «باید با رهبری مشورت کنم؛ اگر سکوت کردند می‌آیم و به تکلیفم در برابر مردم و خدا عمل می کنم ولی اگر مخالفت کردند حتما نمی‌آیم.» هاشمی سال 1384 هم با رهبری صحبت کرده بود. اون سال او از رهبری خواسته بود که با کاندیداهای دیگه صحبت کنن تا به نفع علی اکبر ولایتی انصراف بدن اما رهبری حاضر نمیشن دخالت کنن و هاشمی میگه اگه این کارو نکنید، من میام. هاشمی اومد و تو انتخابات شکست خورد. سال 85 که او بنا نداشت بیاد تو انتخابات خبرگان، رهبر انقلاب از طریق حسن روحانی به هاشمی پیغام می‌دن که «شما در ریاست جمهوری که نبایست می‌آمدید که آمدید ولی اینجا که باید بیائید، نمی‌آئید؟»

      ساعت، 12 ظهر روز جمعه رو نشان میده. خبرگزاری‌های رسمی از گوشه و کنار خبرهای ضد و نقیضی می‌شنون که هاشمی قراره تو انتخابات ثبت نام کنه. تو آخرین ساعات، خبرنگارا تو چند نقطه قرار میگیرن تا اگه خودروی هاشمی رو دیدن خبرشو اعلام کنن. حسن روحانی تو کتاب خاطراتش نوشته که ساعت ۲ بعدازظهر آخرین روز ثبت‌نام تلفن دفترش زنگ می‌خوره. پشت تلفن اکبر هاشمی‌رفسنجانیه. برای مشورت تماس گرفته. میگه: «یکی از مراجع تقلید زنگ زد و تاکید و تکلیف کرد که حتما من نامزد ریاست‌جمهوری شوم. من هم امروز استخاره کردم خوب آمد، می‌خواستم نظر شما را بدانم!» روحانی تعجب میکنه اما مخالفتی هم نمیکنه. او دو روز قبل از ثبت‌نام تو انتخابات، محمود واعظی رو میفرسته پیش هاشمی‌رفسنجانی تا اگه هاشمی تو انتخابات ثبت نام نمیکنه، روحانی کاندیدا نشه.

       ساعت پنج عصر یعنی یه ساعت به پایان فرصت ثبت نام، هاشمی هنوز تصمیم نگرفته. فاطمه هاشمی می‌گه «دیگر مطمئن شده بودیم پدر تصمیمش را گرفته و ثبت‌نام نخواهد کرد.» از صبح، او به همراه یاسر، مهدی و عماد (پسرمحسن) همه دغدغه‌ها رو مطرح میکنن. اونا به این نتیجه رسیده بودن که مردم واقعا میخواستن هاشمی بیاد تا وضعیت کشور رو سامان بده. نیم ساعت بعد، یکی از کارگزاران دفترش از آیت‌الله می‌خواد اگه کاندیدای انتخابات نمی‌شه، دلایلشو تو یه بیانیه به مردم توضیح بده. هاشمی پیشنهادشو می‌پسنده و ازش می‌خواد متن اولیه رو بنویسن تا نظرشو دربارش بده. دفتر، مشغول تنظیم متنه که یه نفر میگه «حاج آقا برای ثبت نام حرکت کردند». هاشمی گویا با یه نفر از دفتر رهبری در اینباره صحبت کرده و این تصمیمو گرفته. (سارا کلا برای این بخش انتخابات صدا فراوان هست و جا داره تا چهل دقیقه صدا جاگذاری کنیم البته یک تکه نباشه و ما بین جمله های سیاووش جان جا گذاری بشه)

      هاشمی تو گفت و گویی بعدها تعریف میکنه که تا بعد از ظهر روز انتخابات، تلاش میکرده با رهبر انقلاب صحبت کنه، اما پاسخ می شنیده که ایشون تو جلسه «درس» یا در حال «دیدار و مراسمن». بعدازظهر خودش تماس می‌گیره و دفتر پاسخ میده که «ما به ایشان دسترسی نداریم و [در حال] استراحت هستند.» ساعت 5 هاشمی مجددا تماس میگیره و خبر میده که می‌خواد واسه انتخابات ثبت نام کنه. دفتر میگه «پس بگذارید به ایشان اطلاع بدهیم». یه ربع بعد، اصغر حجازی، مسئول امنیت دفتر رهبری پاسخ میده که «آقا می‌گویند برای این مساله که نمی‌توانیم تلفنی صحبت کنیم.» هاشمی از این پاسخ چنین نتیجه میگیره که «ایشان مخالفتی ندارند، چون اگر مصلحت نمی‌دانستند، می‌گفتند».

      همزمان با ثبت نام هاشمی، اسفندیار رحیم مشایی دست در دست محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور، تو وزارت کشور حاضر می‌شه و میگه تو انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شده. جریان اصولگرا از اول سال 90، رحیم مشایی، رئیس‌دفتر پرحاشیه احمدی‌نژاد رو رئیس جریانی می‌دونستن که بهش میگفتن «انحرافی». احمدی‌نژاد که می‌دونه حضورش تو ستاد انتخابات کشور اونم به عنوان حامی یه کاندیدا قابل توجیه نیست، قبل از حرفای رحیم مشایی تو نشست خبری، آروم و زیر لب میگه :«بگو من امروز مرخصی گرفته‌ام.»  (پخش صدای اون حضور و حرفای هر دو)

      خبر ثبت نام هاشمی تو انتخابات ریاست‌جمهوری، مثه بمب تو ایران صدا میکنه. خیلیا تصور میکردن اومدنِ هاشمی خیلی از مشکلات موجود رو حل میکنه. بعد از ثبت نام هاشمی، حسن روحانی صبح روز شنبه 22 اردیبهشت میره خونه هاشمی تا ببینه چی شده که هاشمی تصمیمشو تغییر داده؟ هاشمی‌رفسنجانی از اصرار آیت‌الله موسوی اردبیلی برای نامزدیش میگه. روحانی از هاشمی درباره انصرافش از کاندیداتوری مشورت میخواد. هاشمی که واسه ثبت نام تو انتخابات استخاره گرفته و نشونه‌هایی از موانع تو کار دیده بود، به روحانی میگه «فعلا بمانید. در نهایت یا من میمانم یا شما.» هاشمی میگه «تا ۲۴ ساعت مانده به رای‌گیری انصراف ندهید و به مبارزات انتخاباتی ادامه دهید. به دو علت؛ اول اینکه شما به سفر شهرستان می‌روید و با مردم حرف می‌زنید، اما من حال و حوصله سفر استانی ندارم. دیگر اینکه ممکن است حادثه‌ای پیش بیاید و حضور شما لازم باشد.» (روحانی اینا رو تعریف کرده و صداش در نت هست)

      تو مدتی که شورای نگهبان فرصت بررسی صلاحیت کاندیداهارو داره، حدسهایی درباره ردصلاحیت هاشمی تو فضای سیاسی مطرح میشه و منتقل میشه به جامعه. تصور اینکه شورای نگهبان، صلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام رو رد یا به تعبیر خود شورای نگهبان احراز نکنه، باورکردنی نیست ولی بعضی از اعضای جبهه پایداری با اشاره به اونچه نقش هاشمی تو فتنه سال 88 میخوندن، میخواستن که ردصلاحیت بشه.

      پنج شنبه شب یا جمعه پیش از اعلام نتایج یعنی 26 یا 27 اردیبهشت ماه، سید حسن خمینی میره به دیدار هاشمی و خبر از احتمال ردصلاحیتش میده[3]:

       دوشنبه سی‌ام اردیبهشت ماه، سخنگوی شورای نگهبان میگه واسه اولین بار تو تائید صلاحیت‌ها، تواناییهای جسمی کاندیداها رو تو بررسی صلاحیت‌ها موثر دونستن. (با لحن خنده دار خوانده شود ) او بدون اشاره به نام هاشمی گفت که : «اگر فردی که قصد به دست گرفتن یک پست کلان اداری و اجرایی را داشته باشد و فقط قادر به انجام چند ساعت کار در روز باشد طبیعی است نمی تواند تایید شود.» او گفت که شورای نگهبان شرایط جسمی افرادو مدنظر قرار میده. سه‌‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ماه ، رئیس مجلس با یه پیام مهم و محرمانه میره دیدار هاشمی تو مجمع. هاشمی رفسنجانی تعریف می‌کنه که لاریجانی «پیغامی از شورای نگهبان آورده بود که من از حضور در صحنه انتخابات انصراف بدهم.» او میگه هرگز این کارو نمی‌کنه و فقط وقتی رهبری بگه انصراف بده، با ذکر دستور او انصراف می‌ده. هاشمی راه دیگه رو اعلام عدم احراز صلاحیت از طرف شورای نگهبان میدونه و میگه که به این تصمیم هیچ اعتراضی نمیکنه.

      31 اردیبهشت ماه، شورای نگهبان نتایج بررسی های خودشو اعلام می‌کنه. شورا، صلاحیت 8 کاندیدا رو احراز میکنه؛ 8 نامزدی که نام هاشمی بینشون نیست.

      رفسنجانی یه روز مونده به انتخابات تو ۲۱ خرداد روایت عجیبی از بررسی صلاحیتشش تو شورای نگهبان رو تعریف میکنه. او خبر میده که «یک مقام ارشد برخلاف عرف و قانون، شخصا در جلسه بررسی صلاحیت ها در شورای نگهبان حضور یافت و به اعضای شورا گفت که حضور هاشمی در انتخابات می تواند موجب پیروزی قاطع و با رای بالای مردم شود که با راه و رسم آنها سازگار نیست». طبق گفته هاشمی این فرد «شورا را متقاعد کرد که به بهانه شرایط جسمی رای به عدم احراز صلاحیت» او بدن. هاشمی سال ۹۶ گفت که اون شخص « وزیر وقت اطلاعات» بوده که با معاوناش رفته بودن اونجا. هاشمی میگه «یکی از اعضای خبرگان به من خبر داد که مصلحی در جلسه آنها گفته ما صبح و ظهر و شب به طور مرتب آراء آقای هاشمی را رصد می کنیم که ساعت به ساعت بالا می رود و الان به ۷۰ درصد رسیده است و در این چند روز تا انتخابات اگر همین طور بالا برود، ایشان از ۹۰ درصد بالاتر می رود و ما مصلحت نمی‌دانیم. چون اگر ایشان بیایند، همه ی رشته های دوره های ما را پنبه می‌کند.»

      شورای نگهبان هیچوقت این حرفارو تائید نکرد و وزیر اطلاعات هم درباره اش چیزی نمی‌گفت. خرداد 1400 مصلحی تو گفت‌و‌گویی ویدئویی تقریبا تمام گفته‌های هاشمی رو تائید کرد. او بدون نام بردن از هاشمی گفت: «من در دوران وزارتم در مورد یکی از شخصیت‌هایی که جایگاه قابل‌توجهی هم داشت بررسی‌هایی انجام دادم در کف خیابان نشان می‌داد این آقا اگر بیاید، رأی می‌آورد.[4]»

      پس از این اعتراف مصلحی، فیلمی از هاشمی رفسنجانی منتشر شد که گفته می‌شد واسه صبح فردای اعلام ردصلاحیت هاشمی بوده. تو این فیلم 7 دقیقه ای، هاشمی با لباس‌های یکدست سفید، شروع به راه رفتن و کمی بعد دویدن روی تردمیل می‌کنه. یاسر هاشمی بعد از دویدن هاشمی روی تردمیل، ابتدا از او درباره ردصلاحیتش می‌پرسه که هاشمی پاسخ میده:«رد صلاحیتش «سیاسی» بوده است.» یاسر ازش می‌خواد که این سوالو 5 دقیقه بعد دوباره بپرسه. (سارا این جا خوانده نشود و صدای فیلم پخش شود)

      یه کم بعد، او سوالی می‌پرسه که جوابی واسه دلیل ردصلاحیت هاشمی یعنی توانایی های جسمی اونه. یاسر ناظر به ورزش پدر می‌پرسه: «عرق هم می‌کنید؟» هاشمی پاسخ می دهد: «آره» یاسر میپرسه: «یعنی به حدی که خیس می‌شوید؟» هاشمی هم با «بله» پاسخ میده. سوال بعدی یاسر، برنامه دویدن هاشمیه که او باز به این سوال پاسخ میده (اینها را صدای شاهد دارد 4:53 تا 5:40)[5]

      پس از پاسخ هاشمی به این سوالات، یاسر نظر پدرشو درباره شورای نگهبان و ردصلاحیتش می‌پرسه[6] :

      بعد از این گفته‌های وزیر وقت اطلاعات، سخنگوی شورای نگهبان در توئیتی حضور وزیر تو شورای نگهبانو تکذیب نکرد اما نوشت: «آقای مصلحی هرگز چنین مطلبی رو تو جلسه شورا بیان نکرد و نسبت به دیگر مطالب کلی ایشان نیز به شدت اعتراض شد و اعضا آن را قبول نداشتند. شورا گزارش نهادهای قانونی را بررسی می‌کند و نهایتا بر اساس تشخیص و رای اعضا نتیجه اعلام می‌گردد.»

      خبر ردصلاحیت هاشمی، بیشتر از خبر کاندیداتوریش سر و صدا به پا میکنه. واسه خیلی از هوادارای هاشمی، ردصلاحیتش قابل قبول نبود و برای خیلی از مخالفاش هم دلیل رد صلاحیتش. اونا دوست داشتن هاشمی به خاطر نقشش تو انتخابات سال 88 ردصلاحیت بشه.

      ادامه

  • عکس‌ها
  • ویدئو‌ها
  • موسیقی