- دانلود فایل صوتی
-
متن قسمت
-
مسئله هسته ای ایران | قسمت پنجم
دولت آمریکا از ابتدای موضوع هستهای و در دولت «جورج دبلیو بوش» دستکم در برخی ظاهرسازیها از مذاکره مستقیم درباره ایران امتناع میکردن و با «محور شرارت» توصیف کردن ایران، عملاً تکلیفشو ن رو با این مسئله روشن کرده بودن. در سالهای بعد هم تعطیلی کامل فعالیتهای هستهای ایران رو، شرط بررسی مسئلۀ مذاکره با ایران عنوان میکردن
در این سو،ایران هم پاسخ محکمی داشت، اونم این بود که آمریکا اصلا صلاحیت حضور به عنوان طرف گفتگو با ما رو نداره.
عدم حضور آمریکا در مذاکرات باعث شد که گفتگوهای هستهای ایران تو سالهای 82 تا 84 با سه کشور اروپایی(فرانسه، انگلیس و آلمان) انجام بشه. البته آمریکا کنش مذاکراتی اروپاییها رو تو تمام مدت مذاکرات کنترل و راهبری و مهار میکرد.
آمریکا از اون زمان تا امروز، مجدانه به دنبال افزایش فشار اقتصادی به مردم ایران با ابزار تحریمها بودن و با تاکید تبلیغاتی بر امکان استفاده از گزینه نظامی علیه ایران فضای روانی سختی رو به وجود می آوردن. اونا می خواستن با ترکیب این دو گزینه، ایران رو تسلیم خواستههای خوشون مثه تعطیلی کامل غنیسازی و نابودی بسیاری دیگه از تاسیسات هستهای کنن
ویلیام برنز مسئول تیم مذاکرهکننده آمریکایی در مذاکرات محرمانه هستهای تو خاطرات خودش، خودش رو جزو عناصر مصمّم تو کاخ سفید برای پیگیری گفتگوهای مستقیم با ایران بر سر موضوعات مختلف و از جمله مسئله هستهای معرفی و تاکید میکنه که حتی تو دولت جنگطلب جرج بوش پسر هم بعضی از شخصیتای ارشد دولت دریافته بودن که "اصرار لجوجانه برای عدم تعامل مستقیم با ایران نتیجه معکوس برای آمریکا داشته " و می گه "بلافاصله پس از حملهی آمریکا به عراق علاقهی اندکی در کاخ سفید برای گفتگو با یک عضو اصلی «محور شرارت» وجود داشت و این عقیده برقرار بود که گفتگوی مستقیم در واقع یک پاداش برای رفتار بد ایران خواهد بود.به گفته او "برای دیک چنی، معاون رئیس جمهور و تندروهای درون دولت، این محاسبه شفافتر بود که اگر ایرانیها نگران باشن که بعدِ صدام، هدفِ بعدیِ ضربت آمریکا خواهند بود، بد نیست بگذاریم کمی مشوّش باشند.
تو کتابش توضیح میده که تو همون برهههای آغازین جنگ آمریکا علیه عراق هم معتقد به اثربخشی مذاکرات مستقیم برای پیگیری راهبرد آمریکا درباره ایران بوده و حتی در دسامبر 2004 پیشنهادی را به «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه ارائه میده که به منظور تمهید این مهم برنامهای برای آموزش زبان فارسی برای کادر کوچکی از دیپلماتهای آمریکایی(با عنوان «ناظران ایران») در نظر بگیرن تا برای تماسهایی که با ایران در وقت مقتضی گرفته میشه آماده باشن.
بعدم تعریف می کنه که علیرغم عدم توجّه کافی به این پیشنهاداتش تو آن مقطع، همچنان تو فرصتهای مناسب اون ها رو تکرار کرده و سال 2008 هم با ارسال یادداشتی به رایس دو پیشنهاد راهبردی به او ارائه کرده که نخستین آنها پیوستن به مذاکرات 5+1 با ایران و طرح دومش به کارگیری دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی در دفاتر حافظ منافع ایران و آمریکا تو خاک همدیگه بوده
برنز مدام تکرار میکنه که همواره به دولتمردان آمریکایی گوشزد میکرده که عدم تعامل مستقیم با ایران در موضوع هستهای موجب انزوای آمریکا و عملاً به سود جمهوری اسلامی ایران شده است.
این بابا به صراحت دلیل موافقت دولت بوش با تعامل مستقیم با ایران، بویژه سر موضوع هستهای رو استیصال و درماندگی این کشور پس از باتلاق عراق توصیف میکنه و تعریف کرده که اواخر دولت بوش و با عبرت گرفتن از آشفتگی پس از جنگ عراق، که جایگزینی «باب گیتس» به جای «دونالد رامسفلد» تو پنتاگون از آثار آن بوده، رایس به عنوان وزیر خارجه هم از چند جبهه برای اِعمال دیپلماسی فعالتر آمریکایی تلاش میکرده. اما اعلام تصمیم نهایی بوش تو یه جلسهای با حضور برنز و رایس و علیرغم مخالفت دیک چنی( معاون رئیسجمهور) ، اتخاذ میشه "صبح یک روز تو اواخر جولای، من با رایس به یکی از جلسات منظم او و رئیسجمهور رفتم تا طرحم رو ارائه کنم… وقتی پشت سر رایس وارد اتاق شدم، بوش منو با لبخند آشنایی خطاب کرد و گفت: "خوبه که تو رو مجدداً در واشنگتن میبینم." چنی، که روی صندلی کنار رئیسجمهور نشسته بود، مشخصاً نسبت به بازگشت من به خونه کمتر شوق داشت…رایس به سرعت موضوع رو مطرح کرد. رئیسجمهور چند سوال درباره جزئیات طرحم مطرح کرد ... معاون رئیسجمهور دیک چنی شروع به مخالفت کرد. استدلال میکرد که ما نباید با حضور در مذاکرات به ایرونیها پاداش بدیم. بوش حرفای چنی رو قطع کرد و در حالی که دستاش رو تکون میداد گفت: «دیک! من نظرم نسبت به این موضوع مثبته و تصمیمم رو گرفتم.» برنز میگه اون لحظه با خودم فکر کردم که وضعیت به اندازه زیادی از آغاز دوره ریاستجمهوری بوش و شروع جنگ عراق تغییر کرده."
پس از این جلسه، برنز برای اولین بار به عنوان یک مسئول آمریکایی در مذاکرات 29 تیر 1387 (19 جولای 2008) 5+1 با ایران حاضر میشه. سعید جلیلی نماینده ایران تو اون مذاکرات بوده و علی باقری، معاونش، نفر دوم گروه مذاکرهکننده ایرانی.
تریتا پارسی رئیس نایاک هم تو بخشی از خاطراتش در تحلیلی مشابهی اشاره میکنه:
"هرچه بود، فشار و مهار، سیاستها و رفتار ایران را در جهت مدنظر [آمریکا و غرب] تغییر نداده بود. به عکس طی این مدت ایران قدرتمندتر شده بود، برنامه هستهایش گسترش یافته بود، و این کشور بیش از پیش توانایی به چالش کشیدن منافع غرب را پیدا کرده بود."
برنز می گه : "یک چیز همچنان کم بود و آن عبارت بود از یک کانال ارتباط مستقیم با ایرانیها!"
اوباما با او بر سر این استراتژی که آمریکا نیازمند یه تعامل مستقیم(دو جانبه) با ایران برای خروج از مخمصه آمریکایی است بسیار بیشتر از دیگران توافق و همراهی داشت. اوباما از ابتدای سال 2009 (اواخر سال 1387) جلسات رسمی را در دولت برای پیگیری این استراتژی برگزار می کرد و ابتدای ماه می (اردیبهشت 88) اولین نامۀ خودش رو به رهبر عالی ایران ارسال کرد و رسماً درخواست گفتگوی مستقیم از ایشون کرد.
مدتی بعد آیت الله خامنه ای در دیداری عمومی به مردم اطلاع داد که چنین نامه ای به دستشون رسیده
:"از قول رئیس جمهور آمریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم به خیابانها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقه به روابط کنند، ابراز احترام به جمهوری اسلامی بکنند، از این طرف این حرفها را بزنند. کدام را ما باور کنیم؟"
سیانان،گزارش داد که اوباما تو این نامه خواستار گفتوگو و تعامل با ایران شده
واشنگتن تایمز نوشت اوباما این نامه رو می 2009 (اردیبهشت 88) ارسال کرده.
برنز نوشته اولاً نامه طولانی بوده ، ثانیاً اوباما تو این نامه تلاش کرده که اتّصالی رو با ایران برقرار کنه، ثالثاً اوباما بر نکاتی که در پیام نوروزیاش وجود داشت(احترام به ایران و عدم تلاش برای تغییر رژیم در ایران) مجدداً تاکید کرده، رابعاً از حق ایران برای داشتن برنامه صلح آمیز هستهای گفته و خامساً و از همه مهمتر اینکه به صراحت آمادگی خودش رو برای گفتگوی مستقیم(دوجانبه) با ایران اعلام کرده و گویا هفته بعدش رهبری به نامهی اول اوباما پاسخ داده ولی پاسخ صریح و مستقیمی به پیشنهاد گفتگوی مستقیم رئیسجمهور آمریکا نداده بودن اوباما هم تو کتاب خاطراتش نوشته آیتالله مشتش را برای آمریکا باز نکرد.
اوباما به سرعت در نامهای دیگر به این نامه رهبر ایران پاسخ داد؛ نامهای کوتاه که در اون پیشنهاد کانالی محتاطانه برای مذاکرات مطرح شده بود و نام من(برنز) و «پونیت تالوار» و یک کارمند ارشد شورای امنیت ملی آمریکا و فرستادگان او در آن آمده بود!"
"میخواستم جوابنامه دوم را هم بدهم که فتنه ۸۸ پیش آمد و او با فراموش کردن همه آن حرفها و ابراز ارادتها، با خوشحالی به حمایت و دفاع از فتنه و فتنهگرها شتافت."
اوباما در پی برنامهریزی سلطان قابوس پادشاه عمان برای سفر به ایران، از او میخواهد که پیامی را به رهبر عالی ایران منتقل کند.
13 مرداد 1388 قابوس به تهران میاد و می گه که اوباما از او خواسته این پیام به ایران منتقل شه که دولت فعلی آمریکا (دولت اوباما) خط و گرایش کاملاً متفاوتی نسبت به گذشتهگانش درباره ایران میخواد پی بگیره و قصد داره صفحه کاملاً نوینی رو در ارتباط آمریکا با ایران رقم بزنه و گفته ما نمیخوایم تو امور داخلی شما دخالت کنیم و آمادگی داریم در زمینه «هرچیزی» گفتگو کنیم و همه موضوعات رو برای گفتگو روی میز بگذاریم.
ویلیام برنز و همراهانش همچنان در مذاکرات هستهای 5+1 با ایران شرکت میکردن و گفته که در حاشیه برخی از این مذاکرات، خواستار گفتگوی مستقیم با تیم ایرانی(سعید جلیلی و علی باقری) شده بودن و در یکی از این موارد جلیلی و باقری در گوشهای از مذاکرات، پیشنهاد مقامات آمریکایی را در یک گفتگوی مستقیم برای سوآپ هستهای میشنون تا در تهران بر روی اون فکر بشه
هنوز این طرح در ایران رد نشده بود ولی آمریکاییها که علیرغم این پیشنهاد به دنبال پیگیری قطعنامه 1929 بودند، با طرح بهانههایی از زیر اجرای مسالمتآمیز اون شونه خالی کردن و اهرم فشار رو تشدید کردن. به رغم درخواست ایران برای تامین سوخت 20 درصد رآکتور تحقیقاتی تهران، طرف غربی از این مسئله امتناع میکرد و یا در قبال اون از ایران چیزی طلب میکرد که تا حد قابل توجهی مرادف همان خواستههای زیادهخواهانه شون در مذاکرات بود. پس ایران رأساً غنیسازی 20 درصد رو آغاز کرد.
هیلاری کلینتون تو خاطراتش نوشته که دسامبر 2010(آذر-دی 1389) و در حاشیه کنفرانس امنیت در خلیج فارس به دنبال گفتگوی مستقیم با منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران بوده "در عین اینکه فشار علیه ایران رو افزایش میدادیم، پیشنهاد "تعامل" رو هم روی میز نگه داشته بودیم. دسامبر سال 2010، برای کنفرانسی درباره امنیت در خلیج فارس به بحرین سفر کردم. میدونستیم یه هیئت از دیپلماتهای ایرانی هم احتمالاً تو این کنفرانس شرکت میکنن. با وجود برخوردهای کوتاه "ریچارد هالبروک" [فرستاده ویژه آمریکا در امور افغانستان و پاکستان] و "جیک سالیوان" [مشاور ارشد دولت امریکا در مذاکرات هستهای با ایران] با مقامات ایرانی در نشستهای قبلی، من تا اون زمان هرگز چهره به چهره با همتای ایرانی خودم برخوردی نداشتم. تصمیم گرفتم از این فرصت برای ارسال یه پیام استفاده کنم."
"وسط سخنرانیم طی ضیافت شام در سالن "ریتز کارلتون" صحبتهایم را]قطع کردم و گفتم: "اکنون میخواهم مستقیماً خطاب به هیأت اعزامی به این کنفرانس از دولت جمهوری اسلامی ایران صحبت کنم." سالن ساکت شد. "منوچهر متکی" وزیر امور خارجه ایران به فاصله چند صندلی از من نشسته بود. گفتم: "نزدیک به دو سال پیش، اوباما پیشنهاد صادقانه گفتوگو را به دولت شما ارائه داد. ما هنوز هم به این پیشنهاد متعهد هستیم. شما حق برخورداری از یک برنامه صلحآمیز هستهای را دارید، اما همراه این حق، یک مسئولیت معقول هم میآید: اینکه از پیمانی تبعیت کنید که زیرش را امضا کردهاید، و نگرانیهای جهان در مورد فعالیتهای هستهای خود را به طور کامل رفع کنید. ما به شما اصرار میکنیم که این گزینه را انتخاب کنید، به خاطر مردمتان، به خاطر منافعتان، و به خاطر امنیت مشترک ما. وقتی ضیافت شام تمام شد و همه در حالی که متفرق میشدند، با همدست میدادند، من خطاب به متکی صدا کردم: "سلام، آقای وزیر!" او زیر لب چیزی به زبان فارسی گفت و روش رو اون طرف کرد و رفت. چند دقیقه بعد، دوباره با یکدیگر برخورد کردیم، این بار خارج از ساختمان، در پارکینگ. بار دیگر دوستانه صداش زدم. باز هم حاضر نشد پاسخم رو بده."
8 مرداد 1388 (جولای 2009) اتفاقی دربارهی ایران و آمریکا رخ میده که به عنوان یه کاتالیزور برای مذاکرات ایران-آمریکا عمل میکنه و امیدهای تازهای برای برقراری تماس مستقیم با ایران ایجاد میکنه. نیروهای مرزی 3 آمریکایی با نامهای «سارا شورد» ، «جاش فاتال» و «شین باوئر» رو که غیرقانونی از مرزهای غربی وارد کشور شده بودن رو در منطقهی کردستان دستگیر میکنه؛ آمریکا می گفت اونا سه کوهنورد معمولی بودهان که راه گم کرده بودن مقامات ایران تاکید میکردن ممکنه این ادعا درست باشه اما باید احتمال جاسوس بودن اون ها هم بررسی بشه.
همین مسئله که در ظاهر هیچ ارتباطی با موضوع هستهای نداره، پای یه واسطۀ غیرمشهور رو از «عمان» به موضوع باز کرد. بسیاری از راویان موضوع مذاکرات محرمانه، از جمله جان کری و هیلاری کلینتون، روایت داستان مذاکرات را از این مرحله آغاز کردهاند. با این حال، دکتر علیاکبر صالحی در خاطرات خود، مسئله مشابهی را از جانب ایران هم پیش میکشد.
نصرتالله تاجیک سیاستمدار و دیپلمات ایرانی و سفیر پیشین ایران در اردن، آبان 1385 به اتهام خریداری 10 دوربین دیددرشب در دورهام انگلستان بازداشت میشه و اون طور که در اخبار آمد میرقلیخان یکی دیگر از شهروندان ایرانی سال 1386 (2007) به اتهام خرید دوربین دید در شب توسط پلیس آمریکا بازداشت و به 5 سال زندان محکوم شده بود. نیمه دوم سال 1390 (7 دسامبر 2011؛ 16 آذر 1390) مجتبی عطاردی استاد دانشگاه صنعتی شریف هم به اتهام خرید تجهیزات پیشرفته آزمایشگاهی آمریکایی در لسآنجلس بازداشت میشه و به جمع زندانیان ایرانی در خارج از کشور افزوده میشه
علیاکبر صالحی وزیر خارجه وقت ایران گفته که دولت عمان تلاشهای موثری رو به منظور وساطت برای آزادسازی بازداشتشدگان ایرانی در خارج از کشور انجام داده بود.
هیلاری کلینتون نوشته پس از دستگیری سه آمریکایی، کانالهای متعددی در پشت صحنه از جمله سفارت سوئیس به عنوان حافظ منافع آمریکا در ایران رو برای آزادسازی فعال کرده و حتی از جیک سالیوان، مشاور اصلی خودش خواسته تا این پروژه رو برعهده بگیره، اما در نهایت اون «رابط کلیدی» که نقش موثری داشته، در عمان بوده.
فرد صاحبنفوذ در دولت عمان که در خاطرات راویان مذاکرات، از مقامات ایرانی گرفته تا آمریکایی، از او به عنوان واسطه برای برقراری مذاکرات یاد شده، «سالم بنناصر الاسماعیلی» مشاور ویژه سلطان قابوس و فردی ذینفوذ در پادشاهی عمانبود که پیش از این رئیس و مدیر ارشد اجرایی سلطان عمان در امور توسعه سرمایه گذاری و توسعه صادرات بوده.
جان کری گفته سپتامبر 2010 (شهریور 1389) شورد پس از آزادیاش از سالم اسماعیلی به عنوان «دوست عزیز خود» که نقش مهمی در میانجیگری برای آزادیاش داشته نام برد و از اون جا بود که برای اولین بار نسبت به نام سالم حساس شدم.
مارک لندلر خبرنگار نیویورک تایمز نوشته پس از این که اوباما در نطق آغاز ریاستجمهوریاش از دراز کردن دستش به سمت ایران سخن گفت، خیلیها در کاخ سفید به دنبال این بودند که چطور به این ایده کمک میشه. بر همین اساس در آن زمان دیداری میان سالم اسماعیلی با «دنیس راس» مشاور اوباما در امور خاورمیانه و ایران در آمریکا برگزار شد. راس سوالات بسیاری از سالم اسماعیلی میکند مبنی بر اینکه آیا او واقعاً توانایی برقراری اتصالی میان ایران و آمریکا داره یا نه؟ اسماعیلی البته در این دیدار ادعاهایی راجع به ارتباطاتش در ایران مطرح میکنه که برای طرف آمریکایی هم مبهم موند او دقیقاً با چه کسی مربوطه ؟
صالحی در خاطراتش نوشته اولین باری که متوجه علاقهمندی عمانیها برای ورود به پرونده هستهای ایران شدم اواسط سال 90 بود که یک تیم از وزارت خارجه به سرپرستی آقای قشقاوی مدیرکل کنسولی وقت این وزارتخانه برای پیگیری موضوع زندانیان ایرانی در خارج از کشور به عمان رفته بودند، فردی به نام سالم اسماعیلی که بعدها متوجه شدم یک از مشاورین سلطان عمان هست با یکی از مدیرانی که همراه آقای قشقاوی بود تماس میگیره و میگه که آمریکاییها خواهان مذاکره مستقیم با شما در خصوص مسائل هستهاي به صورت محرمانه هستند. آقاي قشقاوي در برگشت از اين سفر يك دست نوشته مبني بر اينكه عمانيها بر اساس درخواست آمريكاييها آمادگي وساطت براي مذاكرات دو جانبه بين ايران و آمريكا رو دارند به بنده تحويل داد. در آن زمان من اين موضوع رو جدي نگرفتم چرا كه يك برگه غير رسمي بود و ما هم در آن زمان آقاي سالم را نميشناختيم.
تا اين كه دكتر محمدسوري _ مديرعامل و رئيس هيئت مديره وقت شركت نفت كش ايران كه در سال 1392 به عنوان مشاور ارشد وزير نفت در امور راهبردي منصوب شد _ يكي دو بار پیش من آمدند و گفتند: عمانیها از من از من خواستند تا آمادگی آمریکائیها برای مذاکره مستقیم با ایران از طریق عمان رو با شما درمیون بگذارم. علت رفت و آمد سوری به عمان این بوده که شرکت نفتکش ایران تعدادی کشتی به صورت اجاره به شرط تملیک از عمان خریداری کرده بوده اما قصد داشته این کشتیها رو پس بده. سوری برای این که بتونه با حداقل ضرر قرارداد رو فسخ کنه به عمان رفت و آمد میکرده.
سوری گفته: من در مدت 22 سال مدیریت شرکت نفت ایران اثرات تحریمها رو بر بخشهای مختلف اقتصادی و به ویژه بخش صنعت نفت و کشتیرانی میدیدم. در تاریخ 16/4/90 با دکتر ولایتی که از قبل در انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا باهاشون آشنا بودم، دیداری در بیمارستان مسیح دانشوری داشتم. در این ملاقلات در مورد اثرات تحریم بر سیستم بانکی و کشتیرانی صحبت کردم و پیشنهاد کردم بهتر هست که یکی از کشورهای مورد اعتماد مثل ترکیه ،چین،عمان و امثال اینها را واسطه قرار بدیم و مذاکرات غیر رسمی رو با غربی ها شروع کنیم. دکتر پاسخ میدن که به جز ترکیه که الان دارای مسئله است شما بروید و با آنها مذاکره محرمانه داشته باشد و نتیجه رو بگید. سوری میگه : از دکتر ولایتی خواستم دست نوشتهای به من بده که بعدا برام مسئلهای پیش نیاد. پاسخ میشنوه که :نیازی به نوشته نیست. اگر کسی چیزی به شما گفت بگید من به دستور ولایتی این موضوع رو پیگیری میکنم.
سوری در جلسهای که در 14 آبان 1390 با کشتیرانی دولتی عمان داشته، سالم اسماعیلی رو میبینه و از صحبتهای او متوجه آشنایی او با مسائل ایران و تلاش های قبلی او در این زمینه مثل آزادی زندانیان ایرانی در آمریکا و بالعکس میشه. و به همین خاطر موضوع مورد بحث با ولایتی رو با او در میون میگذاره و سالم هم بسیار استقبال میکنه و میگه که با سلطان قابوس صحبت میکنه.
چند روز بعد سالم بعد از صحبت با سلطان قابوس راهی آمریکا میشه و با اوباما، جان کری و مقامات آمریکایی دیدار میکنه. نتیجه این میشه که 14 نوامبر 2011 (23 آبان 1390) اوباما پیامی شفاهی از طریق سفارت آمریکا در مسقط برای پادشاه عمان میفرسته و برای مذاکره با ایران و حل مسائل هستهای ابراز علاقه میکنه.
جان کری که در آن مقطع رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا و در عین حال از دوستان و معتمدین اوباما بوده اردیبهشت یا خرداد 1390(می 2011) برای نخستین بار در مسقط با سالم الاسماعیلی دیدار میکنه و سالم در این ملاقات از امکان گسترش دایره مذاکرات از موضوع زندانیان به مسئلهی هستهای میگوید.
سوری میگه در سفری که به دبی داشتم، سالم اسماعیلی سفر خودش به آمریکا و نتایج مذاکرات رو برای من توضیح داد. و من هم که با توجه به مشغلههای آقای ولایتی به ایشون دسترسی نداشتم ، تصمیم گرفتم موضوع رو با آقای صالحی در میون بگذارم. 5 آذر 1390 با ایشون ملاقاتی داشتم و موضوع رو به اطلاعشون رو رسوندم و گفتم که اسماعیلی خواسته ایران انتظاراتش رو از مقامات آمریکایی برای مذاکره هستهای اعلام کنه
صالحی میگه : کم کم احساس کردم خبری هست که آمریکایی ها اینقدر پیگیری می کنن. به آقای سوری گفتم در سفر بعد به عمانی ها بگویی اگر آمریکاییها واقعا آمادگی تامین نظرات ما رو داشته باشند برای مذاکره با آنها آمادگی داریم. شش مورد و به صورت شفاهی گفتم و ایشان آنها رو مکتوب نمودند.
۱-حق غنیسازی تا صد درصد را طبق قوانین بینالمللی برای خودمان محفوظ نگه میداریم. منتهی هرنوع غنیسازی بالاتر از 5 درصد را به صورت داوطلبانه متوقف خواهیم کرد. به شرطی که آمریکا یا هر کشور دیگری تعهد نماید که میزان اورانیوم 20 درصد به بالا را برای پروژههای تحقیقاتی و سایر نیازها در اختیار ما قرار بدهند.۲- ما در موافقتنامه دوجانبه با طرف مقابل (5+1) رسماً اعلام خواهیم کرد که به هیچ وجه تمایلی به ساخت سلاح هستهای نداریم.
۳- آمریکا باید تعهد نماید که کلیه تحریمها (یک جانبه و چند جانبه) را لغو نماید و پس از اینکه این تحریمها لغو گردید و پرونده کاملاً عادی شد اجازه میدهیم که بازدید از نقاطی که قبلاً درخواست شده بود در چارچوب پروتکل الحاقی انجام بگیرد.
۴- به تمامی تکنولوژیهای نوین به خصوص در زمینه هستهای حق دسترسی داشته باشیم.
۵- از آقای سالم الاسماعیلی و جناب سلطان عمان قدردانی شود. فقط این پیغام را بدهید که به عنوان عضو G.C.C (شورای همکاری خلیج فارس) وارد آتش سوریه و بحران نشوند و اینکه تلاش در جهت حل و فصل گردد و دولت محترم عمان به عنوان دوست ما در حل این مسائل فعالیت موثر داشته باشد.
۶- از پیگیری که برای آزادی زندانیان انجام شده نیز تشکر شود؛ منتهی تلاش کنند آقای تاجیک هرچه زودتر آزاد شود.
6 آذر 1390سوری این شش بند رو بعد از ترجمه، در دبی به سالم اسماعیلی تحویل میده.چند روز بعد اسماعیلی در تماسی تلفنی به سوری میگه سلطان قابوس میخوان شما رو در عمان ملاقات کنند.14 آذر 1390 سوری وارد عمان میشه و ملاقات خصوصی دو ساعته ای با سلطان قابوس انجام میده. تو این جلسه سلطان قابوس به سوری میگه که جان کری 9 دسامبر 2011 (18 آذر 1390 ) به عمان میاد و من شرایط شما رو به اطلاع او خواهم رسوند.
جان کری در همان تاریخ گفته شده وارد مسقط میشه و با سلطان قابوس دیدار میکنه. در این ملاقات جان کری ضمن تماس با واشنگتن اعلام میکنه که امریکا با همه پیشنهادهای وزیر امور خارجه ایران موافقه.اسماعیلی این خبر رو به صورت تلفنی به سوری میده.
صالحی نوشته یک روز که بنده از اتاق کارم بیرون می آمدم به صورت اتفاقی دیدم آقای سوری مقابل دفتر منتظر است و با دیدن بنده گفت: آقای دکتر!شروط مورد قبول واقع شد. گفتم آقای سوری! شوخی نکنید! چون موضوع رو خیلی جدی نمی گرفتم.
صالحی به خاطر عدم اطمینانی که داشته به سوری میگه یه عمانیها بگید تا نامه رسمی از دولتشان نیاد نمی تونیم بر اساس شنیده ها، اونم هم از طریق یک واسطه عمل کنیم. آمریکا باید مکتوبی رسمی از طریق عمانی هابه ما برسونه.
این مسئله به عمانیها منتقل میشه و آنها هم بعد از چند هفته اعلام میکنن که کری به مسقط آمده و پاسخ کتبی رو همراه خودش آورده. سوری میگه که نامهی مکتوب آمریکاییها درباره شروط وزارت خارجه ایران رو از سالم گرفته و تحویل صالحی داده .ضمن این که ملاقاتی هم با ولایتی داشته و همه مسائل و نتایج گفت و گوها رو توضیح داده و دو نسخه از کلیه مطالب رو به او داده .
کری در نامه دو مسیر را پیش رو قرار داده بود، مسیر اول مذاکرات در قالب 5+1 است که ایران نه در چارچوب یک دستور بیرونی بلکه جهت ایجاد رضایت طرفین و توافق دوجانبه باید اعتماد بینالمللی ؛ میتونه از حق خود برای استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای استفاده کنه و در این حالت آمریکا هم «تامین سوخت غنیشده» رو برای ایران تضمین می کنه.
مسیر دوم هم که اسم سایر کشورها در فرآیند اون بیان نشده و این مسیر میتواند «دستاوردهای بیشتر» رو نصیب ایران کنه. کنار این پیام کتبیِ بدون سرنشان و امضا و تاریخ، کری در دیدار سلطان قابوس هفت نکته رو هم به صورت شفاهی برای ورود به الگوی مذاکراتی تازه مطرح کرده ؛ مبنا قرار گرفتن نامه پیشنهادی ایران(احتمال زیاد همان نامه آقای دکتر صالحی) و همچنین تاکید بر محرمانه بودن مذاکرات بخشی از این موارد است. این هفت مورد به شرح زیر است:
الف: انجام این مذاکرات و به نتیجه رساندن آن بسیار به نفع ایران است.
ب: این توافق تا وقتی که آقای اوباما رئیسجمهور هست امکان پذیر است و معلوم نیست اگر وی مجدداً به مقام ریاستجمهوری انتخاب نشوند چه خواهد شد.
پ: زمان نهایی شدن مذاکرات حدوداً کمتر از 4 ماه آینده است.
ت: مذاکرات با حضور نمایندگان طرفین و حضور نمایندگان سلطان عمان انجام میگیرد.
ث: تمامی مذاکرات باید کاملاً محرمانه تلقی شود.
ج: یکی از شروط اصلی مذاکرات این است که هیئت نمایندگان ایرانی از سوی مقام معظم رهبری ایران انتخاب و اختیارات تام داشته باشند.
چ: اساس این مذاکرات بر مبنای نامه پیشنهادی ایران خواهد بود.
کری سوم بهمن 1390 (23 ژانویه 2012) برای دومین بار به عمان سفر می کنه و با سلطان قابوس دیدار میکنه و میپرسه که آیا سلطان میتونه برای اطمینان از اینکه ایرانیها تمایل به مذاکره دارند به ایران بره؟ سلطان به خاطر مشکلات جسمی به ندرت سفرهای رسمی انجام میداده و گویا پیام مستقیمی از طرف سلطان قابوس و از طریق سالم اسماعیلی به رهبر عالی ایران ارسال میشه که درش اشاره شده که بر مبنای چهارچوبی که از سوی طرف ایرانی ارائه شده، مراوداتی با باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا داشته و اوباما از اون چارچوب استقبال کرده است تا موضوع از طریق گفتگوی مستقیم یا غیرمستقیم حل بشه. من به حضرتعالی اطمینان میدهم که ما به صورت مستقیم بر این فرآیند(گفتگوها) نظارت خواهیم کرد و توجه ویژهای به آن معطوف میکنیم.
ایران 27 اسفند 1390 به این نامه پاسخ میده.
صالحی گفته بعد از این ماجراها، اواخر سال 90 دیداری با رهبر انقلاب داشتم و در این دیدار که محمدی گلپایگانی و علیاصغر حجازی (از اعضای دفتر رهبر انقلاب) هم حاضر بودن به رهبری برای آغاز مذاکرات اصرار کردم اما آقا تاکید کردن که آمریکایی ها قابل اعتماد نیستن. بعد از اینکه موضوع رو شرح دادم، آقا پرسیدن: این مذاکرات چه سودی خواهد داشت؟ البته میتونه مضرات زیادی داشته باشه." صالحی اصرار میکند که "حضرت آقا! اجازه بدید برای اتمام حجت هم که شده این کار رو امتحان کنیم.
رهبری میگن "اگر برای اتمام حجته ، اشکال ندارد و من مخالفت نمیکنم و چهار شرط برای مذاکرات تعیین میکنن:
1- مذاکره در سطح وزیر خارجه انجام نگیره؛ یعنی نماینده ما در حد وزیر آنجا نره و پایینتر از وزیر باشه. اون موقع کلینتون وزیر خارجه آمریکا بود و جان کری هنوز وزیر نشده بود و سناتور بود؛ اما از طرف اوباما به عنوان مسئول اصلی پیگیری این پرونده تعیین شده بود.
2- مذاکره برای مذاکره نباشه که دائم برید مذاکره کنید و آن هم دچار سرنوشت 5+1 بشود. اگر دیدید در یکی دو جلسه به جایی نمیرسید فوراً مذاکرات رو قطع کنید یا در جلسه اول و دوم یه امتیازی مثل حق غنی سازی رو بگیرین.
3- مذاکرات فقط در ارتباط با موضوع هستهای باشه و راجع به روابط سیاسی و مسائل دیگه مذاکره نکنین.
4- رئیس جمهور هماهنگکننده این دو مسیر باشد، مسیر اول 5+1 و نیز مسیر دوم که همان مذاکره محرمانه با آمریکا است.
صالحی گفته بعد از جلسه فورا خدمت دکتر احمدی نژاد رسیدم؛ فکر کردم ایشون هم خیلی خوشحال میشن؛ اما برخلاف انتظار، او از این موضوع استقبال نکرد و گفت: آقای صالحی !این کار خطرناکه و شما ممکنه زمین بخورید گفتم: آقای دکتر مگر میخوایم چه کار کنیم؟ فوقش زمین میخوریم ما که نمی خواهیم کار بدی کنیم. در نهایت می گویند یک تلاش سیاسی کرد و موفق نشد. هدفمان که شخصی نیست. یه هدف ملیه. به هر حال ایشان به آن صورتی که انتظار میرفت همراهی نکردن. یعنی ما رو تشویق نکردن ولی مانع هم نشدن. و بعدها در طول کار در خیلی از موارد به کمک من آمدند.
سلطان قابوس دو روز بعد یعنی 3 فروردین 91 با رئیس جمهور تماس میگیره و بار دیگه درخواست آمریکا برای گفتگوی دوجانبه با ایران رو مطرح میکنه ویادآور میشه که آمریکا آماده همکاریه و هیئتی رو با سرپرستی برنز و سناتور کری آماده سفر به عمان کرده . بعد هم به پیشنویس صالحی اشاره میکنه و می پرسه: آیا ایران آماده است با هیئت آمریکا که هروقت بگوییم میآیند، وارد گفتگو شه؟
14 فروردین 91 اوباما نامهای دیگه به رهبری مینویسه و تاکید میکند که من به پیشنهاد ارائه شدهام در نامه 20 خرداد 88 مبنی بر اعزام نمایندگان شخصیم برای آغاز گفتگوی جامع با نمایندگان شما پایبندم.و معتقدم با وجود تمام تاریخ دشواری که دو کشورمان پشت سر گذاشتهاند مباحثات مستقیم میتونه به طور بالقوه به حل مسئله اتمی کمک کنه به شرط این که با جدیت انجام شه. و در اشاره ای به بخشی از نامه آیت الله خامنه ای که «شجاعت، صداقت و اراده» رو برای حل مشکلات فیمابین پیشنیاز دانسته بودند خودش رو واجد این صفات برمیشمره.و به فتوای رهبری در زمینه حرمت تسلیحات هستهای اشاره میکنه که اجرای قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد و شورای حکام آژانس و همچنین معاهده NPT با توجه به این رای فقهی قابل جمعه.بعدم تاکید میکنه که تغییر نظام جمهوری اسلامی سیاست ایالات متحده نیست
چند روز بعد، سالم الاسماعیلی مشاور سلطان قابوس پیامی به ایران ارسال میکنه مبنی بر اینکه اوباما همزمان با نامه به ایران، نامهای به سلطان قابوس هم نوشته و در اون به نظرات صالحی ارجاع داده است. صالحی در پاسخ به این پیام از سالم اسماعیلی میخواد که برای دریافت پاسخ و اعلام تاریخ، برای آغاز مذاکرات با میانجیگری عمان، تصویر نامه اوباما به سلطان قابوس رو با خودش بیاره.
این خواسته طرف ایرانی به طرف آمریکایی منعکس میشه و مسئولین آمریکا تصمیم میگیرن به جای ارائه رونوشت نامه اوباما به سلطان قابوس، نامۀ دیگه ای به تاریخ 13 اردیبهشت 91از سناتور کری برای سلطان عمان ارسال کنند و به میانجی هم این اجازه را میدهند که رونوشتی از نامه کری رو در اختیار مقامات ایرانی قرار بده در این نامه ضمن تاکید مجدد بر درخواست برای گفتگوی «دو به اضافه یک» (ایران و آمریکا با میانجیگری عمان) از گفتگوی بدون پیششرط، شامل هفت موضوع و نه منحصر به اون، سخن رفته بود
1- حقوق ایران برای غنیسازی بر اساس ان.پی.تی 2- امضای پروتکل های الحاقی و روندهای راستیآزمایی 3- بیرون بردن اورانیوم غنیشده 4- کاهش داوطلبانه غنیسازی و وضعیت تاسیسات قم 5- تضمینهای چند ملیتی برای تامین سوخت 6- آینده برنامه و فناوری صلح آمیز هستهای ایران 7- شرایط برداشته شدن تحریمها علیه ایران و سایر موضوعات
20 خرداد 91 سالم اسماعیلی نامهای به صالحی می نویسه و تاکید میکنه که طرف مقابل شرط حق ایران برای غنیسازی رو پذیرفته.
اجازه مذاکره اواخر سال ۱۳۹۰ داده میشه و این موضوع از طریق واسطه عمانی به اطلاع آمریکاییها میرسه که ما برای مذاکره آماده ایم. اون ها انتظار داشتن که ظرف مدت کوتاهی مثلا یکی دو هفته برای مذاکره حضور پیدا کنیم اما با توجه به شرایط داخل کشور دو سه ماهی طول میکشه.
در نهایت قراراولین دور مذاکره محرمانه هستهای ایران و آمریکا برای 18 تیر 91 تنظیم میشه. ، «جیک سالیوان»_مشاور اصلی هیلاری کلینتون وزیر خارجه در امور سیاست خارجی _ و «پانیت تالوار» کارمند سابق «جو بایدن» معاون اول اوباما بوده و اساساً تخصصش نه موضوعات منع اشاعه و یا تحریمها بلکه شناخت خود ایران و منطقه بوده_ به عنوان اعضای تیم کوچک مذاکرهکننده آمریکایی برای دور اول مذاکرات عازم عمان میشوند .
از ایران یک تیم چهار نفره به ریاست علی اصغر خاجی، معاون وزیر خارجه عازم عمان میشود که این تیم شامل «رضا زبیب» رئیس دفتر آمریکای شمالی در وزارت خارجه ایران، «رضا نجفی» که بعدها سفیر ایران در آژانس بینالمللی انرژی هستهای در وین شد، و «محسن بهاروند» مسئول آمریکای لاتین در وزارت خارجه میشد. صالحی نوشته چون رفتن ما قدری طول کشید آمریکایی ها گمان کردند که ما اون ها رو سرکار گذاشتیم. به همین خاطر در جلسه اول هیئت آمریکایی گفته بود: ما فقط آمده ایم ببینیم شما راست می گویید یا نه؟چون چند ماهه که منتظر شما هستیم. به هر حال با سماجت طرف ایرانی و میانجی گری مقامات عمان در همان مذاکره اول چارچوبی رو مشخص می کنن و یکسری کلیات رو بحث میکنند به عبارتی یک نقشه راه تدوین می کنن.
برنز دربارهی این دیدار از عبارت «عملیات شناسایی» برای تیم آمریکایی استفاده میکند و میگوید که "ایرانیها تقریباً به طور کامل در «حالت دریافت» قرار داشتند و به نظر میرسید متمایل به تضمین یک «پرداخت اولیه اساسی» برای آینده مذاکرات هستند. آنها مشخصاً بر روی موضوع آزاردهندهی "حق" غنیسازی خودشان متمرکز بودند. اما آمریکاییها هیچ ورودی به این موضوع نکردن.
برای تشکیل جلسه دوم مذاکرات باز هم مشکل هماهنگی چندماه طول میکشه و زمانی که طرف ایرانی آمادگی خودش رو برای دور دوم مذاکرات اعلام میکنه به زمان انتخاباب ریاست جمهوری آمریکا برمیخوره و اونا پیام میدن که تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری صبر کنین.
دور دوم مذاکرات اسفند 91 برگزار میشه. در این مذاکرات خاجی استدلال و اصرار میکنه که شما نمی تونین موافقت یا عدم وافقت با حق غنی سازی رو به آخر مداکرات موکول کنید. چون اعتمادی بین ما و شما نیست و این مذاکرات باید خروجی داشته باشه.ما نمی تونیم یک سال مذاکره کنیم و بعد شما بگید حق غنی سازی رو به رسمیت نمیشناسیم.باید تکلیف یکسری از اصول ما رو در همین روز اول مشخص کنین.
طرف مقابل مشخصاً از اینکه هرگونه سخنی از کلمهی «حق» در میان باشد، خودداری می کنه و تصریح میکنن که "اگر ایران محدودیتهای جدی در موضوع هستهای رو بپذیره"، آمریکا آماده س که " وجود یک برنامه بومی غنیسازی در ایران در قالب یک برنامه جامع برای سازش بر سر مسئله هستهای رو «بررسی» کنه.
طرف آمریکایی ادبیاتی رو که برنز اختیار استفاده از اون رو داشت، "به دقت طراحی کرده بود" و این ادبیات بارها تکرار و تجدید شده بود تا "اطمینان حاصل بشه که به درستی حصاربندی شده است".
در جریان بحث و گفتگوی مفصلی که میان برنز و خاجی در اتاق مذاکره صورت میگیره؛ خاجی معتقد بوده که باید حق ایران به رسمیت شناخته بشه و این موضوع به صورت کتبی توسط هیئت مذاکرهکننده آمریکایی اعلام بشه و برنز از این موضوع به وضوح سرباز می زده و استنکاف میکرده و روی مسئلهی «بررسیِ» داشتن یک برنامه غنی سازی متمرکز میشده. پس از دو روز مذاکره، ماجرا همچنان بر سر غنی سازی متوقف بوده است تا اینکه عمانیها مجدداً وارد موضوع میشوند و دو هیئت مذاکرهکننده به نوبت نزد سلطان عمان میروند.
ابتدا برنز وارد جلسه با سلطان قابوس میشه؛ با این آمادگی که سلطان درباره غنیسازی صحبت خواهد کرد، و پیش دستی میکنه و همون فرمولی رو که به ایرانیها ارائه کرده بوده برای سلطان هم تکرار میکنه، "اما پیام کاخ سفید را با اشاره به این مطلب شفافسازی کردم که دولت اوباما مایله کاری رو انجام بده که هیچ دولت دیگه ای پیش از اون انجام نداده بود. برای عمانیها این پیام آمریکا به اندازه کافی شفاف بود."
سپس خاجی وارد جلسه با پادشاه عمان میشود و در پی گلایه ها و شکایات او از روند مباحث مطرح شده توسط هیئت آمریکایی، گویا سلطان قابوس "به ایرانیها اطمینان میده که بر اساس جلسه همین چند دقیقه پیش او با طرف مقابل، مسئله را حل شده بدانند."
خاجی ، پیرو تاکید سلطان مبنی بر اینکه مسئله غنیسازی را بر اساس گفتگویی که با برنز داشته حل شده بدانید،میگه که سلطان این موضوع رو در نامهای به مقامات ایرانی اعلام کنه. این پیشنهاد با موافقت سلطان عمان مواجه میشود. سلطان از آقای خاجی میخواهد که پیشنویس نامه رو آماده کنه. این اتفاق رخ میدهد و سلطان با کمی اصلاح نامه را نهایی میکند. سلطان عمان و سالم اسماعیلی با رعایت این ملاحظه که نامه باید به تایید طرف آمریکایی هم رسیده باشد، این مکتوب را فوراً به فرودگاه میبرند و به مشاهده برنز میرسونن.
طرف عمانی تاکید میکند که برنز نامه را دیده و با محتوای آن موافقت کرده است؛ بر این اساس سلطان عمان این نامه را مشترکاً هم به محمود احمدینژاد رئیسجمهور ایران و هم باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا ارسال میکنه. در این نامه تاکید شده بود که طرف آمریکایی غنیسازی در ایران را پذیرفته
این اولین باری بود که ایران موافقت بالقوه آمریکا در بحث غنی سازی رو میگرفت.این زمان مصادف با روزهای پایانی دولت دهم بود. برای برگزاری جلسه بعدی تصمیم گرفته شد که عجله نشه و دولت بعدی کار رو پیش ببره.
حسن روحانی رئیس جمهور شد درحالیکه در تمام فرصت تبلیغاتیش حل مسئله هسته ای از ادعاهاش بود و عنوان می کرد طرح های فراوانی برای حل مسئله هسته ای داره به گونه ای که هم سانتریفیوژ ها بچرخه هم چرخ اقتصاد. روحانی از ماجرای مذاکرات محرمانه اطلاعی نداشته و وقتی صالحی اطلاعاتی از روند پیشرفت مذاکرات می گه ، متعجب و شگفتزده میشه.
صالحی تعریف کرده: یک یا دو روز مونده به مراسم تحلیف، خدمت دکتر روحانی رسیدم . و یکسری مستندات را هم همراهم بردم و کل گزارش را به صورت مختصر و مفید به صورت شفاهی و کتبی به ایشان ارائه کردم. ایشان تعجب کرد و گفت : من باور نمیکنم!
کمی پس از تحلیف و آغاز به کار دولت روحانی، و در حالیکه مذاکرات سابق محرمانه هستهای میان ایران و آمریکا متوقف شده بود، آمریکا بار دیگر از سلطان قابوس میخواهد که پیام درخواست شروع مذاکرات رو به ایران منتقل کنه. این بار اوباما به نحو جزئیتر و مشخصتری قولها و وعدههای مذاکراتی رو مطرح کرده بود.
ادامه
-
-
عکسها
-
-
ویدئوها
-
موسیقی