- دانلود فایل صوتی
-
متن قسمت
-
مسئله هسته ای ایران | قسمت چهارم
از آبنبات چوبی تا کشاندن آمریکاییها به میز مذاکره
برای اینکه درک واقعیتری از دینامیک نیروها و صحنه نبرد در پرونده هستهای داشته باشیم، باید بسیاری از عوامل موثر دیگه رو هم در نظر بگیریم؛ همون جوری که در قسمت قبل گفتیم، موضوع هستهای حالا دیگه نه یک مسئله تک بعدی، بلکه در تمام این بیست و اندی سال، بدل به بحرانی همه جانبه شده بوده که دینامیک سایر نیروها بر اون بسیار تاثیرگذار بود؛ از جمله: توان اقتصادی، سرمایه اجتماعی، وضعیت سیاست داخلی، توانمندی دفاعی و وضعیت منطقهای و چندین فاکتور موثر دیگه.
در قسمت دوم و سوم شنیدیم که چطور بعد از آغاز ماجرای هستهای ایران، مذاکراتی با سه کشور اروپایی یعنی فرانسه، انگلیس و آلمان به جریان افتاد و نتیجه این فرآیند، به تعبیر حسن روحانی، در حال منجر شدن به یه کاپیتولاسیون بود. قبل از پایان کار دولت خاتمی، تعلیق تاسیسات هستهای ایران شکسته شد.
پیش از انتخاب احمدی نژاد فضای پارلمان هم با رویکردی متفاوت از مجلس ششم تغییر کرده بودو همسویی مجلس هفتم با دولت جدید نشان می داد که فصل جدیدی از روابط داخلی و خارجی آغاز خواهد شد.
کناررفتن روحانی به عنوان مسئول میز مذاکرات و بَرنشستنِ علی لاریجانی در این مسند یکی از اولین تغییرات مهم بود؛مسئولیت مذاکرات هسته ای از مهر 82 به دبیر شورای عالی امنیت ملی، حسن روحانی، سپرده شده بود و کشور سه توافق سعدآباد و بروکسل و پاریس رو در زمان تصدی او تجربه کرده بود، 25 مرداد 84، یعنی حدود 1 سال و 10 ماه بعد، این مسئولیت به علی لاریجانی داده شد. لاریجانی کارش را با این سرنویس و شعار مشهور شروع کرد که «درّ غلطان دادیم و آبنبات چوبی گرفتیم». این حرف مشخصاً درباره توافق پاریس بود و نشان از تغییر رویکرد ایران داشت.
غیر از سیاست داخلی، وضعیت منطقهای هم در حال تغییر بود؛ اگرچه آمریکا و انگلیس سرمست از پیروزی سریع در افغانستان، به عراق حمله کرده بودن و ظرف چند هفته هم صدام سرنگون شده بود، امّا حالا بعد از گذشت بیش از یک سال از سرنگونی صدام، نه تنها به حاکم بلامنازع این کشور تبدیل نشده بودن، بلکه به تعبیر ویلیام برنز رئیس وقت سازمان سی آی اِی، در باتلاق بسیار بدی هم گرفتار اومده بودن. بعد از برخی عقبنشستنهای ایران در مذاکرات هسته ای ، آمریکاییها و انگلیسیها تکرار میکردن که «میوه پیروزی در عراق رو در تهران چیدن».
برخی مستندات میگه آمریکاییها در همین سالها حتی گزینه نظامی علیه ایران رو هم تمرین کرده بودن؛ توجه در جزئیات و نتایج این مانور هر کسی رو به نتایج خاصی می رسونه بی شک این رزمایش و پیامدهاش از رویدادهای جالب تاریخ معاصره نقش سرنوشت سازی در منش و روش تعامل خارجی ایران ایجاد کرد. ماجرا از این قرار بود که آمریکا سال 2002، رزمایش و مانور پر سر و صدایی با عنوان «چالش هزاره» برای شبیهسازی حمله نظامی به ایران انجام داد و گفته میشه مبلغی بالغ بر 250 میلیون دلار برای این تمرین اختصاص داده شد.
تمرینی که 13500 نفر از نیروهای آمریکایی در اون حضور داشتن. درباره این مانور گفته شده که طراحان تمرین، حتی گزینه «حمله پیشدستانه ایران به رژیم صهیونیستی» رو هم از فرضیات خارج کردن و لذا «هرگونه اقدام از سوی ایران علیه پایگاه های آمریکایی در سایر کشورها» هم منتفی شده بود و تنها به دفاع ایران از مواضع در برابر حمله اکتفا شده بود.
یکی دیگه از فرضیات رزمایش به این صورت بود که در گام اول تمام ارتباطات رادیویی-مخابراتی نیروهای ایرانی هم از کار میافتاد و آمریکاییها ضرب الاجل 24 ساعتهای برا تسلیم شدن به نیروهای ایرانی می دادن!
نتیجه مانور بعدها به رسانه هایی مثل گاردین و نیویورک تایمز و... درز کرد؛ تیم مدافع (یعنی نیروهای امریکایی که نقش نیروی ایرانی رو در رزمایش بازی می کردن )، صرفاً با استفاده از قایقهای تندرو و به کارگیری اژدرهایی که ایران در اختیار داشت، یعنی موشکهایی مثل کرم ابریشم و ... و با استفاده از تاکتیکهای نبرد نامتقارن، آمریکاییها رو شکست داد؛ این درحالی بود که حتی تجهیزاتی مثل موشک شهاب 3 که همون سالها در ایران رونمایی شد، در این نبرد فرضی به حساب نیومده بود. برآورد این مانور به این صورت بود که اگر نبرد در فضای واقعی شکل میگرفت امریکاییها در فاصله اندکی حدود 20 هزار نفر از نیروهاشون رو به همراه 16 ناو و ناوشکن و یه ناوهواپیمابر از دست می دادن.
نتیجه یه رسوایی تمام عیار بود!
هنوز تمام جوانب این تمرین نظامی به بیرون درز نکرده امّا بعضی منابع میگن که آمریکاییها بعد از پایان مانور، فرماندهای که نقش رئیس نیروهای ایرانی رو به عهده گرفته بود تنبیه کردن!
بیاین یه نمای 360 درجه از اتمسفر کشور و اطرافش رو در اون سال از نظر بگذرونیم در بعد فضای بینالملل:
کار برا آمریکا و انگلیس در عراق به واسطهی فعالیت نیروهای شیعی بسیار دشوار شد؛ تا جایی که چندین نوبت از ایران برای حل مشکلشون در عراق استمداد کردن. تلاشهای شبانه روزی سردار ایرانی قاسم سلیمانی و همرزمانش در عراق یکی از اصلی ترین دلایل فرورفت آمریکاییها در باتلاق به شمار میرفت. سلیمانی از اون دوره وارد مطبوعات و رسانه های غربی شد. در حالی که پرداختن در ایران به او اصلا مرسوم نبود.
دولت و مجلسی همسو در کشور سر کار اومده بودن.
تعلیقها شکسته شده بود و روند پیشرفتهای اتمی از سر گرفته شده بود
موشک شهاب 3 به عنوان راهبردیترین موشک ایرانی با برد 2000 کیلومتر و توانایی هدف قرار دادن اسرائیل به مجموعه های دفاعی و نظامی در سطح گسترده واگذار شد.
ایران اگرچه در رو برای مذاکره باز گذاشته بود و حتی مخالفتی با حضور آمریکاییها در مذاکرات هم در میان نبود، امّا به این تصمیم رسیده بود که برای گریز از کاپیتولاسیون هستهای، راهی جز ادامه مسیر پیشرفتها نیست. آمریکاییها و اروپاییها در اون دوره حتی با چرخش یک سانتریفیوژ برای تحقیقات هم مخالفت کردن؛ اما ایران بنا رو بر تکمیل چرخه هستهای گذاشت و تعداد سانتریفیوژها رو افزایش داد و اون ها رو ارتقا داد.
همزمان اروپاییها از تصمیم ایران برای شکستن تعلیق تاسیسات هستهای ابراز عصبانیت و اعلام نگرانی جدی میکردن و تاکیدشون بر این بود که پرونده ایران رو از شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت ارجاع خواهند داد. با این حال باب مذاکره، البته با همون دست فرمون قبلی، رو نبسته بودن. امّا اوضاع برای آمریکاییها متفاوت بود؛ اعتماد به نفس و تصور اونها از وضعیت ایران و آمریکا به نحوی بود که حتّی پیشنهاد فوقالعاده عجیب و غریبی که از ناحیه بعضی مسئولان دولت قبلی و از طریق سفارت سوئیس در تهران مخابره شده بود رو هم کافی نمیدونستن! دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا درباره مذاکره بر اساس همون متن –که ایران 100 درصد مخالفش بود- هم گفته بود: ما با شیطان مذاکره نمیکنیم! به عبارت دیگه تاکید و تصریح آمریکاییها، تسلیم بلاشرط و یک پارچه بود اما اروپاییها طرح تسلیم گام به گام رو بیشتر میپسندیدن.
حالا که یه تصویر 360درجه ای از فضا پیدا کردین می تونیم این طوری ببینیم که دو مسیر موازی در مسئله هستهای در اون سال ها به کار بسته شده ؛ ایران ضمن پیگیری مذاکره با اروپاییها و آژانس بین المللی انرژی اتمی، تکمیل فناوری هستهای رو به سرعت و شتاب در دستور کار قرار داد تا تسلط دانشمنداش رو به مرحله گریزناپذیری برسونه و از یه جایی دیگه مذاکره سر اصل دانش هسته ای و دستاوردها و پیشرفت هاش نباشه بلکه راجع به کم و کیف توسعه بیشترش مذاکره کنه ؛ از اون طرف اروپاییها ناامید از طرح تسلیم گام به گام، تصمیم به تشدید فشار و تغییر کیفی اون گرفتن.
18 اسفند 1384 اروپاییها پرونده ایران رو از شورای حکام آژانس به شورای امنیت ارجاع دادن.
«مودالیته» رو میشه مهمترین کلیدواژه دوران 2 سال و 2 ماه مذاکره آقلاریجانی در مسئله هستهای معرفی کرد؛ مودالیته در مذاکرات به قوانین و رویهها و اقدامات ویژهای گفته میشه که برای رسیدن به اهدافی در گفتگوها تعیین میشه. در این دوران از طریق مذاکرات سهجانبهای که بین خاویر سولانا(نماینده اتحادیه اروپا) و البرادعی(رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی) و لاریجانی انجام شد، مودالیتهای برای حل مسائل هستهای، با ابتکار تیم ایرانی ایران در نظر گرفته شد.
علی لاریجانی درباره این موضوع میگه: "يكي از محورهاي بهانه گيري حريف در صحنه ديپلماسي عمومي اين بود كه اعلام ميكرد نگران فعاليتهاي هستهيي گذشته و حال ايران است. البته مسايلي را در خصوص آينده اين فعاليتها مطرح ميكرد كه خيلي وجاهت قانوني ندارد. بر اين اساس ما ظرف دو ماه و بر اساس توافق و تفاهمي كه با خاوير سولانا و محمد البرادعي داشتيم مداليته را تدارك كرديم و از سوي ديگر مذاكرات سياسي پيگيري شد: اين مداليته بر اين اساس بود كه ببينيم چند موضوع از سوالات آژانس باقي مانده و چه وقت وارد آن شويم و چگونه پاسخ دهيم. يكي از نكات مهم در تدوين مداليته اين بود كه ما اصرار داشتيم پس از حل هر موضوع، موضوع بعدي در دستور كار قرار بگيره؛ اين به اين خاطر بود كه سابقهاي در گذشته وجود داشت كه اينها وقتي درباره موضوعي بازرسي و تحقيق ميكردند در گزارشاتشان مشخص نميشد و ميزان همكاريهاي ايران معلوم نبود كه به چه نتيجهاي رسيده است. بنابراين مدليته سندي شد بين ايران و آژانس. مداليته در واقع نقشه راه بود براي حل مسايل گذشته و حال. در كنار مداليته سند ديگري نيز مبني بر چگونگي نظارت بر نطنز و كيفيت آن در حدود 100 الي 150 ساعت بر روي آن كار و سپس تنظيم شد."
درواقع مهمترین دلیل برای رسیدن به یک مودالیته، تعیین یه چارچوب برای حل مسئله هستهای ایران بود؛ ایران اعلام میکرد بالاخره شماها اگه واقعاً دنبال بررسی ادعاهاتون راجع به فناوری هسته ای ایران هستین همه ی سوالهاتون رو مشخص کنین و وقتی درباره هرکدام از این پرسشها به واسطه بازرسیهاتون و گزارشهای ایران به نتیجه رسیدین، ختم اون موضوع رو اعلام کنین؛ وگرنه این مسئله توسط شما میتونه تا قیامت ادامه داشته باشه و هیچوقت هم حل نشه.
سولانا و البرادعی با این مسئله موافقت کرده بودن و حتی گامهای خوبی از طریق پاسخ ایران به این پرسشها برداشته شد؛ به نوعی که بعضی از ابهامات آژانس برطرف شد؛ اما بعدها البرادعی اعلام کرد با فشارهای سنگینی از ناحیه غربیها و حتی بعضی کشورهای عربی منطقه مواجهه تا پرونده ایران بسته نشه!
در طول این مسیر البته معادلات دیگه هم طبیعتاً در جریان بود؛ در بعد فشار سیاسی و تحریمی، آمریکاییها و اروپاییها 9 مرداد 1385 نخستین قطعنامه علیه ایران در موضوع هسته ای رو با عنوان قطعنامه 1696 در شورای امنیت سازمان ملل تصویب کردن؛ این قطعنامه اگرچه حاوی تحریم نبود اما از ایران مصرانه میخواست تمام فعالیتهای مرتبط با هسته ای رو تعلیق کنه. چند ماه بعد و در 2 دی ماه 1385 دومین قطعنامه با عنوان قطعنامه شماره 1737 هم تصویب شد که تحریمهایی رو در حوزه هسته ای و موشکی علیه ایران اعمال و داراییهای برخی سازمانها و نهادها و افراد رو بلوکه می کرد. و سومین قطعنامه هسته ای علیه ایران هم با شماره 1747 در 4 فروردین 86 مصوب شد. هم زمان علی لاریجانی به نمایندگی از ایران مصرانه مدالیته پیگیری می کرد تا به نتیجه برسه.
در بعد منطقهای وضعیت آمریکا و انگلیس در عراق بدتر و درخواست کمک اونها از ایران تشدید شد؛ به شکلی که نهایتاً اوایل خرداد 86 ایران پذیرفت مذاکراتی رو به درخواست مسئولان عراقی و به صورت مستقیم با آمریکاییها انجام بده. این اولین بار بود که بعد سال ها ایران حاضر شده بود با آمریکایی ها مذاکره رو در رو بکنه اما یه تفاوت مهم در میان بود اونم این بود که مذاکره از موضوع برابر و حتا بالاتر بود و ایران به درخواست همسایه اش عراق سر میز نشسته بود نه به هوای در خواست برای رفع مشکلاتش.
اوضاع در افغانستان هم به واسطهی تشدید فعالیتهای چریکی طالبان علیه نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا کاملاً ناپایدار بود.
از دیگر سو اسرائیل هم نخستین شکست بزرگش در غرب آسیا رو نه از یه کشور یا اجماعِ بزرگ عربی، بلکه از ناحیه یک گروه متحد ایران در لبنان، یعنی حزبالله دریافت کرد. این نخستین شکست اسرائیل از زمان به وجود آمدنش بود و رویای اسرائیل شکست ناپذیر رو به شدت در هم شکست و تاثیر بسیار مخربی بر روحیه ساکنان صیونیست سرزمین های اشغالی گذاشت. جنگ 33 روزهای که سال 2006 اسرائیلیها برای پایان دادن به حزب الله لبنان آغاز کردن، عملاً برتری و تفوق نیروهای تحت حمایت ایران رو به همه ثابت کرد و نخستین گام برای عقب روندن معارضه از مرزهای ایران با قوت برداشته شد.
20 فروردین سال 1385 با برگزاری جشنی در مشهد رسماً اعلام شد که ایران به فناوری غنیسازی اورانیوم و راه اندازی زنجیرۀ کامل غنی سازی در نطنز دست پیدا کرده.
غیر از «درّ غلطان و آبنبات چوبی» و واژه «مودالیته»، اصطلاح مهم دیگهای هم در این دوران در ادبیات روزمره سیاسی با بسامد بالا جا افتاد؛ سیاست «چماق و هویج» بود عبارتی که جرج بوش رئیس جمهور ایالات متحده درباره استراتژی آمریکاییها در ماجرای هستهای ایران به کار گرفته مشد؛ بوش گفت: "من این مشکل(هستهای ایران) را با دو ساعت سنجیدم. اولین ساعت، پیشرفت ایران را به سوی داشتن بمب اندازه میگرفت و دیگری قدرت مخالفان را برای انجام تغییرات بررسی میکرد. هدف من این بود که سرعت اولین ساعت را کند کنم و دومی را افزایش دهم. سه گزینه برای بررسی داشتم. در واشنگتن پیشنهاد کردند که آمریکا باید مستقیم با ایران مذاکره کند. بر این باور بودم مذاکره با احمدی نژاد دیدگاه های او را تایید میکند و جنبش آزادیخواهی ایران را دلسرد میکند و ساعت تغییرات را کند میکند. همچنین شک داشتم که آمریکا بتواند پیشرفت بیشتری در گفتگوهای دو به دو با رژیم ایجاد کند. دومین گزینه این بود که دیپلماسی دوگانه هویج و چماق را به کار ببرم. ما میتوانستیم به اروپاییها در ارائه یک بسته تشویقی در ازای رها کردن فعالیتهای مشکوک ایران بپیوندیم. اگر رژیم از همکاری سر باز زد، آن وقت ائتلاف تحریمهای سختی را به ایران از طریق خود و همچنین سازمان ملل تحمیل میکند.... آخرین گزینه حمله به تجهیزات نظامی ایران بود. هدف این بود که ساعت بمب را به طور کامل متوقف کنیم. حداقل به طور موقت تاثیر این کار روی ساعت مخالفان نامعلوم بود. برخی فکر میکردند که خراب کردن این پروژه با ارزش رژیم، مخالفان را جسورتر میکند. گزینه نظامی همواره روی میز خواهد ماند اما این آخرین انتخاب خواهد بود.... همزمان با تحریم برای افزایش سرعت مخالفان میکوشیدیم. آنهم با شرکت در جلسات ایرانیان مخالف، فراخوان برای آزادی زندانیان سیاسی، رساندن پول به فعالان مدنی جامعه ایران و استفاده از رادیو و اینترنت برای ارسال پیام آزادی به ایران".
جملات بوش در کتاب خاطراتش مشابه جملات ریچارد نفیو معمار تحریمهای جدید آمریکا در دوران اوباما علیه ایران است؛ او هم معتقد بود که تحریمها به خودی خود کارایی نداره مگر اون که گروه فشاری از داخل خود ایران بتونه حکومت رو به تمکین در برابر خواست کشور تحریم کننده تشویق کند.
به هر صورت مسیر مناسبات و مناقشات در ابعاد مختلف میان ایران و آمریکا و سه کشور اروپایی در جریان بود تا اینکه گفته میشه یکی از فاکتورهای ظاهراً نامرتبط، امّا به واقع موثر، در سیاست داخلی ایران به میدان اومد و کار رو با شوک و تغییراتی مواجه کرد. علی لاریجانی به ناگاه از مدیریت مذاکرات هستهای ایران کنار رفت و خبر جایگزینی سعید جلیلی از تلویزیون ایران پخش شد.
چون لاریجانی و جلیلی خلاف سایر مسئولان (مثل ولایتی و روحانی و صالحی و ظریف و عراقچی و تخت روانچی) خاطرات شون رو از دوره مسئولیت ننوشتن (اساسا خاطره نویسی از سنت های مرسوم دولت مردان در تمام دنیا ست و برای پژوهش ها و رسوب دادن تجربه ها خیلی خیلی مهمه) ، اون زمان احمدی نژاد به عنوان سخنران پیش از خطبه های نمازجمعه تهران اعلام کرد که اخبار هسته ای فقط از سوی رئیس جمهور اعلام خواهد شد و نکاتی پیرامون هسته ای گفته بود و لاریجانی هم گفته بود صحبت های رئیس جهمور در مذاکرات به ما ضربه زد. هنوز مشخص نیست که دقیقاً برای چی و به چه علتی و در چه شرایطی لاریجانی از این مسئولیت کنار گذاشته شد امّا از مصاحبهای که همون روز از احمدینژاد در حاشیه هیئت دولت پخش شد یه چیزایی دستگیرمون میشه و اونم اینه که احمدی نژاد گفته بود آقای لاریجانی تا کنون چندین بار به صورت کتبی و شفاهی استعفا داده بود.
برخی گفتهها حاکی از اینه که لاریجانی در حال دستیابی به توافقی با اروپاییها در موضوع هسته ای ایران بود، به نحوی که برخی سانتریفیوژهای تحقیقاتی ایران به صورت فعال باقی می موند و در عوض نیروگاههای آب سبک در اختیار کشورمون قرار میگرفت، با این حال احمدینژاد به دلیل ویژگیهای شخصیتی خودش و به منظور اثبات این نکته که رئیس این مسائل در ایران خود اونه، از این موضوع ممانعت کرد و لاریجانی رو کنار گذاشت. البته این حرفا تا سند رسمی ازش منتشر نشده در حد تهمته و شاید خیلی نباید جدی گرفتش.
سعید جلیلی 29 مهر 1386 از سوی ایران با عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی مسئول مذاکرات هستهای شد و تا شهریور 1392 نزدیک به 6 سال مذاکرات رو پیش بری کرد. جلیلی در مقایسه با حسن روحانی (یکسال و 10 ماه )و علی لاریجانی ( 2 سال و 2 ماه)، بیشترین زمان رو برای مذاکره و احقاق حق کشور در اختیار داشت. در اون دوره 9 دور مذاکره با ساختار موسوم به 5+1 یعنی 5 کشور دارای حق وتو در شورای امنیت(آمریکا، انگلیس، چین، فرانسه و روسیه) بعلاوه آلمان برگزار شد.
اگر معادله جرج بوش رو در نظر بگیریم، حالا با پیشرفتهای مهم در فناوری هسته ای ایران و از طرف دیگه کنار رفتن گزینه نظامی از میز انتخابهای واقعی آمریکا به دلیل ناتوانی در از بین بردن دانش هسته ای ایران و متوقف نشدن ایران به دلیل تحریمها، زمان به نفع ایران و به ضرر آمریکا درحال سپری شدن بود و این واقعیتها میتونست به سعید جلیلی برای کسب امتیاز در مذاکرات کمک بکنه.
دوران مذاکرات سعید جلیلی با چند رخداد مربوط به اون دوران همراه بود؛ نخست اینکه مذاکرات بعضاً با توقفهای نسبتاً طولانی همراه شد، دوم اینکه به دلیل عدم اختصاص بنزین هواپیما به هواپیمای وزیر خارجه ایران در جریان یکی از مذاکراه ها در ژنو، گروه ایرانی تصمیم گرفت به منظور تنبیه طرف مقابل، محل مذاکرات رو از مکانهای سنتی مثه ژنو و وین به کشورهای دیگه منتقل کنه. و به همین دلیل تو این دوره با اسامی متنوعی به لحاظ مکانهای مذاکره مواجهیم. از مذاکرات استانبول گرفته تا بغداد و مسکو و آلماتی در قزاقستان. مکانهایی که در دوره های مذاکراتی قبل و بعدش وجود نداره.
همچنین نخستین دور حضور آمریکا در مذاکرات هستهای در قالب 5+1 در این دوره اتفاق افتاد. بر اساس اونچه ویلیام برنز در کتابش عنوان کرده و باقی منابع آمریکایی هم اون رو تایید میکنند، بوش در ماه های پایانی دوران ریاست جمهوریاش با مشورت بعضی دیگه از مقامات مهم هیات حاکمه آمریکا به این جمع بندی رسید که عدم حضور ایالات متحده در مذاکرات نه تنها گرهای از مشکلات این کشور باز نکرده، بلکه به ایران برای پیشبرد فناوری هسته ای و چرخیدن چرخ زمان به نفع ایران کمک کرده.
برای اولین بار ویلیام برنز اواخر تیر 87 در قالب 5+1 سر میز مذاکره با ایران نشست و از این برهه، اتفاقات مهم دیگهای هم در مسیر هستهای ایران به میون اومد.
پیامد این پیشروی ها چه به لحاظ دستیابی به دانش و پیشرفت هسته ای، چه به لحاظ عقب روندن تهدید معارضه و خطر جنگ سرزمینی با امریکا، عملا کارزار به جای جنگیدن در مرزهای شرقی (افغانستان) و غربی (عراق) به مرز اسرائیل کشیده شد و ایران تهدید رو تا اون منطقه عقب روند اما در این دوران کشور با تحریم های فراوان و کمر شکنی هم رو به رو شد و به لحاظ اقتصادی به شدت تحت فشار قرار گرفت. فشار طاقت سوزی که در سال های بعد هم بر شدتش افزوده شد. هم مردم و هم جریان اقتصادی و تولیدی کشور صدمه خوردند از ناحیه ی تحریم هایی که امریکایی ها وضع می کردند اما دستاورد های این سالها تا پیش از روی کار امدن دولت جدید در سال نود و دو اینا بود
سال 1384 اجازه داشتن 10 سانتریفیوژ و یا حتی یک سانتریفیوژ در گردش را به ما داده نمیشد و تعداد بسیار محدودی سانتریفیوژ مونتاژ شده برامون باقی مونده بود، در این فاصله ایران توانست هزاران سانتریفیوژ بسازه به نحوی که در ابتدای شروع به کار دولت روحانی، ایران بیش از 19000 سانتریفیوژ نصب شده در نطنز داشت.
سال 1384 سانتریفیوژهای P1 داشتیم، اما به مرور سانتریفیوژهای کاملاً ایرانی IR1ساختیم و پس از آن IR2 و سپس مدل اصلاحشده و بهینهشده آن یعنی IR2m را ساختیم (m در اینجا به معنای Modified شده؛ یعنی اصلاح شده است). ایران همچنان تحقیق بر روی سانتریفیوژهای پیشرفتهتر را هم آغاز کرد، به نحوی که در ابتدای شروع به کار دولت روحانی ایران سانتریفیوژهای IR4 و IR6 را هم در حد تحقیقاتی ساخته بود و حتی بالاتر از اون همزمان با مذاکرات ژنو، دولت روحانی اعلام کرد که IR8 را هم به صورت تحقیقاتی دنبال میکند. IR8 به لحاظ فنی 24 برابر IR1 کارآیی دارد.
بهمن ماه 88 شد از اون جا که غربیها از ارائه سوخت 20 درصد برای رآکتور تحقیقاتی اراک؛ به خلاف وعده ای که داده بودن؛ سر باز زدن، ایران رأسا به این غنیسازی دست خواهد زد. با توجه به بسیار پیشرفته بودن این مسئله، غربی ها به هیچوجه باور نمیکردند که ایران بتونه به این فناوری دست پیدا کنه. لذا اون رو صرفاً ادعایی توخالی با مصرف مذاکراتی فرض کردن. با همت مجید شهریاری و همکارانش و در عین ناباوری و حیرت غربیها ایران به این سوخت با غنای بالا دست پیدا کرد. اهمیت 20 درصد تو اینه که غنای بالاتر از 20 درصد دیگه صرفاً یک مسئله مربوط به زمانه یعنی تکنولوژی و فرمول جدیدی نمیخواد و دارنده این فناوری میتونه با تزریق سوخت 20 درصد، سوخت با غنای 60 درصد و 90 درصد هم به دست بیاره. این دستاورد، یک نقطه عطف بسیار بزرگ در داشتههای هستهای ایران به شمار میرفت. و همین موضوع تا ورق رو برای همیشه به نفع ایران برگردوند. شهریاری چند ماه بعدتر بهای این کار رو با خون خودش پرداخت و توسط نیروهای اسرائیلی در تهران به شهادت رسید
ادامه
-
-
عکسها
-
-
ویدئوها
-
موسیقی