- دانلود فایل صوتی
-
متن قسمت
-
تو قسمت قبل ماجرا رو به اونجایی رسوندیم که صهیونیستها هر کاری کردند تا انگلیسها رو از سرزمین فلسطین بیرون کنند. ترورهای وحشیانه، انفجار بمب تو انگلستان، از بین بردن زیرساختهای دولت وظیفهداری انگلستان تو فلسطین و خیلی کارهای دیگه. و گفتیم که سران صهیونیسم یعنی مناخیم بگین، بن گوریون و وایزمن چه کارها و پروژههایی رو پیش بردند و چطور سعی کردند بعد از نابود شدن اروپا در جنگ دوم جهانی، آمریکا رو به عنوان متعهد استراتژیک خودشون قرار بدند. درباره هلوکاست گفتیم و و اینکه چطور تبلیفات صهیونیستی این واقعه رو تبدیل به یه موضوع غیرقابل انکار تبدیل کردند و اونقدر مظلومنمایی کردند که هیچ کس نتونه کوچکترین حرفی دربارهاش بزنه. حالا بریم و توی قسمت پایانی فصل اول پادکست بشنویم که
چطور صهیونیستها تونستند پروژه تاریخی خودشون رو به ثمر برسونند ...
ماه می ۱۹۴۷، کمیتهی ویژهی سازمان ملل متحد، مشکل فلسطین رو مطالعه کرد و پیشنهادهایی داد. از ۱۱ کشور استرالیا، کانادا، چک اسلواکی، گواتمالا، هند، ایران، هلند، پروس، سوئد، اوروگوئه و یوگسلاوی توی این کمیته نماینده حضور داشت. دقت کردید که هیچ عربی تو این کمیته نیست؟ سازمان ملل متحد فقط چند سال بود که پا گرفته بود و اعراب نمیخواستند با شرکت تو این مجمع بهش مشروعیت بدند. صهیونیستها پشت صحنه کار خودشون رو پیش میبردند و نگاه جهانی به این موضوع رو شکل میدادند و صهیونیستهای فلسطین هم برای جنگ آماده میشدند.میدونستند نتیجهي احتمالی این مجمع تقسیم فلسطین به دو کشوره.
پیشنهاد نهایی کمیته، تقسیم کشور به دو دولت بود. پیشنهاد رو برای رأیگیری به سازمان ملل فرستادند. اما اکثر کشورها فکر میکردند همچین چیزی نشدنیه. حتی اگه دو دولت ایجاد میشد، یهودیها باید تو مناطقی حکمرانی میکردند که ۵۰ درصد جمعیتش عرب بود. اما منطقهی عرب، یهودی خیلی جمعیت کمی داشت: ۷۲۵ هزار عرب در برابر ۱۰ هزار یهودی. صهیونیستها به طور کلی حدود ۶ درصد زمینها رو در اختیار داشتند اما ۳۵ درصد از جمعیت بودند. برنامهی تقسیم کشور، به اونا ۵۶ درصد زمین میداد. صهیونیستها فکر میکردند فعلاً گزینهی بهتری نیست و برنامه رو قبول کردند. اما اعراب ردش کردند. ۲۶ نوامبر ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد دربارهی این تصمیم بحث و گفتگو کرد. قرار شد نیمه شب اون روز، رأیگیری کنند. اعراب تلاش میکردند منطقشون رو به کشورها نشون بدند تا روی رأیگیری تأثیر بذارند اما هیئت صهیونیستی نفوذ خیلی بیشتری داشت و آمریکا و شوروی هم به دلایل مختلفی از صیهونیستها حمایت میکردند. ۵۶ نماینده از کشورهای مختلف حضور داشتند. سازمان ملل متحد اون سال ۵۷ عضو داشت و نمایندهی تایلند غایب بود. طبق قوانین سازمان ملل متحد، دو سوم رأی برای قطعنامههای اینچنینی لازم بود. ده کشور هم برای اینکه هر دو طرف رو راضی نگه دارند، رأی ندادند. در نهایت ۴۶ کشور باید رأی میدادند. صهیونیستها به ۳۱ رأی نیاز داشتند تا پیروز بشند و اعراب به ۱۶ کشور نیاز داشتند تا برنامه رأی نیاره. اعراب حدود ۱۷ رأی مخالف جمع کرده بودند. اما صهیونیستها سخت مشغول کار بودند. لیبریا که از فلسطین حمایت میکرد رأی خودشو عوض کرد. چون دولت آمریکا بهش فشار میاورد که شرکت لاستیکسازی فایر استون رو که بزرگترین سرمایهگذاری تو این کشور بود، تعطیل میکنه. نمایندهی هائیتی هم اول دستور داشت با طرح مخالفت کنه اما بعداً دستور جدید گرفت. دولت آمریکا به هائیتی وعدهی یه وام بلندمدت سخاوتمندانه داده بود. سفیر فیلیپین به شدت با طرح مخالف بود اما پیامی فوری از رییس جمهور دریافت کرد که باید موضع خودشو عوض کنه. این سفیر بعدها متوجه شد که موضع فیلیپین به دلیل فشار دولت آمریکا، عوض شده و به همین دلیل، استعفا داد. نخست وزیر هند طرح رو محکوم کرده بود و گفته بود صهیونیستها سعی داشتند با مبالغ هنگفتی دولتش رو متقاعد کنند که موضعش رو عوض کنه. حتی خواهرش بارها به مرگ تهدید شده بود بلکه رای این کشور عوض بشه. فرانسه قصد داشت رای ممتنع بده، اما برنارد بروک، سرمایهگذار قدرتمند یهودی-آمریکایی و عضو حزب دموکرات و حامی ارگون رفت پیش هیئت فرانسه و گفت اگر رأی ممتنع بده، کاری میکنه که کمک مالی آمریکا به فرانسه قطع بشه. فرانسه مثل مابقی اروپا، در جنگ تخریب شده بود و به این کمک نیاز داشت. پس فرانسه هم موضع خودشو عوض کرد. همسایههای فرانسه، یعنی بلژیک، هلند و لوگزامبورگ هم از طرح حمایت کردند. انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۴۸ آمریکا نزدیک بود و هری ترومن رئیس جمهور آمریکا قدرتمندترین رهبری بود که داشت معادلات اروپا رو رقم میزد و فشار آوردن به کشورها برای تغییر نظرشون کار سادهای بود. ترومن بعدها نوشت: هیچ وقت مثل این دوره تحت فشار نبودم. چند رهبر تندروی صهیونیستی، مدام منو تحت فشار میذاشتند. این دوران، خیلی اذیت شدم. هیئتهای دیگه هم متوجه لابی صهیونیستها شدند. نمایندهی لبنان تو یه جلسه گفت: این سازمان تازه شکل گرفته و لابی کردن تو راهروها و اتاقهای هتل و رشوه دادن و تحت فشار قرار دادن، آیندهی روشنی رو براش رقم نمیزنه. به تبعات این اقداماتتون فکر کنید.نتیجهی نهایی، ۳۳ رأی موافق، ۱۳ رأی مخالف و ۱۰ رأی ممتنع بود.
تنها دو رأی بیشتر از حداقلِ دو سوم و امروز ما میدونیم که حداقل لیبریا، هائیتی و فیلیپین با تهدید رأیشون رو عوض کردند. کشورهای قدرتمند دنیا میخواستند بار گناه خودشون تو هلوکاست رو با گرفتن فلسطین از اعراب و دو دستی تقدیم کردنش به صهیونیستها، کم کنند. در صورتی که کشورهای خودشون، فضای بسیار بیشتری برای اسکان یهودیها داشت.انگلیس مصمم بود وظیفهداری رو تموم کنه و تا ۱۵ می ۱۹۴۷ فلسطین رو ترک کنه. صهیونیستها جشن گرفتند.
اگه داستان ما اینجا تموم میشد وضعیت امروز فلسطین و اسراییل وجود نداشت. هر چند کشور جعلی اسراییل به صورت غیرقانونی و با خشونت به وجود اومد، اما ممکن بود تو منطقه با صلح و آرامش زندگی کنه و به یه دولت نظامی-اطلاعاتی تبدیل نشه. و فلسطینیها هم دیگه وضعیت امروزشون رو النکبية نمیخوندند. صهیونیستها میدونستند که انگلیسیها پنج ماه دیگه میرن اما تا اون موقع صلح پابرجا بود. یه فرصت منحصر به فرد داشتند، میتونستند آزادانه عمل کنند و نیروهای انگلیسی در برابر کشورهای عربِ اطراف ازشون محافظت میکردند. خشونتهای قبلی، انتقام و پاسخ به اقدامات اعراب بود اما حالا صهیونیستها کمپین ترور رو شروع کردند تا اعراب ساکن مناطق یهودی رو بترسونند تا از اونجا برند چند روز بعد از رأیگیری ۶ عرب و ۸ یهودی تو درگیری خیابونی کشته شدند. حدود یه هفته بعد، ارگون تو یه بمبگذاری در منطقهی مسکونی ۱۶ عرب رو کشت و چند نفر رو زخمی کرد. فلسطینیها سلاح کمی داشتند. انگلیسیها قبلاً بین سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ خلع سلاحشون کرده بودند. فلسطینیها بدون رهبر و سازماندهی بودند. انگلیسیها هم مخفی شده بودند و منتظر زمان رفتن بودند. قلادهی صهیونیستها رها شده بود. وایزمن و بقیهی بنیانگذاران صهیونیسم میخواستند به دولت یهودی برسند اما فکر نمیکردند نتیجه این باشه. وایزمن بین ایدههای لیبرالش و پیروان تندرو گیر کرده بود. اون میگفت: هیچ عربی نباید از زمینش بیرون بشه. به همین دلیل، تغییر فلسطین به یه دولت یهودی غیرممکن بود. اعرابم کشورشون رو دوست داشتند و نمیشد اونا رو متقاعد کرد سرزمینشون رو دو دستی به کس دیگهای بدند. تو صحبتهای عمومیشون میگفتند امنیت ما باید از طریق دوستی با جمعیت غیریهودی فلسطین و اطراف تامین بشه. در بیست و دومین کنگرهی صهیونیسم، وایزمن ۷۲ ساله برای آخرین بار با بن گوریون مخالفت کرد. از همراهان صهیونیستش خواست از این مسیری که در پیش گرفتند، برگردند. پیروان بن گوریون هُوش کردند و فریاد زدند «اون فقط به فکر منافع انگلیسه.» داشتند در مورد کسی حرف میزدند که تمام زندگیش رو وقف صهیونیسم کرده بود! در این مقطع فقط وایزمنه که میتونه در برابر بن گوریون بایسته و اینا رو بگه. این باعث شد صهیونیستها به فکر بیفتند که حرفهای اون چیه و چیکار باید بکنند. بن گوریون تو کنگره، بعد از وایزمن سخنرانی کرد. ساعتها از دستاوردهاشون تو فلسطین گفت. در آخر، کنگره تصمیم گرفت راه بن گوریون رو ادامه بده و وایزمن، پدرخواندهی صهیونیسم، کنار گذاشته شد. مارس ۱۹۴۸ دو ماه قبل از خروج انگلیسیها، هاگانا قصد داشت به اعراب در مناطق یهودی حمله کنه و هر بخشی رو که احساس میکرد برای آیندهی صهیونیسم مفیده، به دست بیاره. از اول هم برنامهشون همین بود. اینکه یه تیکه زمین پیدا کنند. جمعیت عرب، هنوز هم نزدیک ۵۰ درصد جمعیت فلسطین رو شامل میشد و بن گوریون فکر میکرد این وضعیت پایدار نیست. بنی موریس، تو دانشگاه بن گوریون در اسراییل، چندین کتاب قطور دربارهی خروج اجباری اعراب از خونههاشون نوشته. ژانویهی ۱۹۴۸ هاگانا به دهکدهای حمله کردند و دستور داشتند هر کسی رو که مقاومت کرد بکشند. دهکده رو آتیش زدند و حیوانات مزرعه رو کشتند و درختها و گیاهان رو سوزوندند. صهیونیستها خونهها رو از بین بردند تا کسی نتونه برگرده. حتی تو چند مورد آب رو سمی کرده بودند تا دیگه اونجا قابل سکونت نباشه. می ۱۹۴۸ چند تا صهیونیست از گروه هاگانا در لباس اعراب دستگیر شدند و اعتراف کردند که قصد داشتند چاههای آب اعراب رو با حصبه آلوده کنند. این دیگه یه جنگ بیولوژیک بود. از اینجا به بعد خشونت و ترور، زندگی روزمره در فلسطینه. جوونای عرب، هر جا دستشون میرسید به یهودیها حمله میکردند و یهودیها هم ترورهای راهبردی و برنامهریزیشده انجام میدادند. صهیونیستها همه رو از دم میکشتند. مرد و زن و بچه. خبرنگار لاندن دیلی هرالد که اون زمان فلسطین بود و در آینده دیپلمات اسراییل شد، تو یکی از حملات پالماخ، یعنی گروه ضربت هاگانا، همراه تروریستها بود. میگه اکثرشون ۱۷ یا ۱۸ ساله بودند. به یه دهکده میرسیدند و اول دهکده رو خمپارهبارون میکردند. بعد هر عربی رو که میدیدند تیربارون میکردند. هر ساختمونی که توش عربی مونده بود، به رگبار میبستند و بعدش با نارنجک تخریب میکردند. میگه شمردم، ۱۴ تا عرب بودند که نتونستند فرار کنند و این گروه کشتنشون. زمانی که از دهکده دور میشده، میشنیده که خونهها یکی یکی منفجر میشند. تو شش هفته ۷۶۹ یهودی و ۱۰۶۹ عرب و ۱۲۳ انگلیسی کشته شدند. تا بهار تمام اعراب رو از قدس غربی بیرون کردند و بحران پناهندگان داشت کمکم شکل میگرفت. صهیونیستها بعد از بیرون کردن اعراب، یهودیها رو میآوردند تو خونههای خالی. ۹ آوریل ۱۹۴۸، حدود ۱۳۰ تروریست گنگ استرن و ارگون با پشتیبانی خمپارههای هاگانا به یه روستایی به اسم دیر یاسین نزدیک شدند. این دهکده هیچ مقاومتی نداشت و با یهودیهای همسایه هم رابطهی خوبی داشت. حتی اعراب مبارز، تمام دام این دهکده رو کشته بودند چون ساکنانش اجازه نمیدادند از این دهکده برای حمله به صهیونیستها استفاده بشه. تروریستهای صهیونیست وارد دهکده شدند و ساکنان دهکده گفتند نمیخواند مبارزه کنند اما برای یهودیها فرقی نمیکرد. هر عربی رو پیدا میکردند میکشتند. محمد پسری ۱۵ ساله در دیر یاسین بود که دربارهی حمله میگه صهیونیستها هر کسی رو میدیدند میکشتند. همه جا خون پاشیده بود. چند تا مرد جوون عرب رو با خودشون به قدس برگردوندند. مثل غنیمت جنگی تو شهر میگردوندنشون. دوباره برشون گردوندند به دیر یاسین و اونجا کشتنشون. حدود ۲۴۵ نفر از ساکنان دیر یاسین اون روز کشته شدند. به زنهای زیادی تجاوز کردند، ثروتشون غارت شد و بدنهاشون مثله. اخبار دیر یاسین به سرعت به تمام کشور رسید. خود تروریستها اخبار رو منتشر میکردند تا اعراب رو بترسونند. صهیونیستها برای حمله به دهکدههای دیگه، اول خودروهایی رو با بلندگو میفرستادند تا به مردم بگه دیر یاسین دیگهای در راهه تا مردم فرار کنند. قطعنامهی سازمان ملل متحد هیچ ضمانت اجراییای نداشت. اگه یهودیها اعراب رو از خونههاشون بیرون میکردند و به بیابون میفرستادند، کاری از دست سازمان ملل متحد برنمیاومد. ۱۵ می ۱۹۴۸ آخرین کمیسر عالی وظیفهداری انگلیس کشور رو ترک کرد. فقط شبهنظامیان صهیونیست و جمعیت شکستخوردهی پراکندهی عرب تو این کشور باقی موندند. رهبران صهیونیستی استقلال دولت یهودی رو اعلام کردند. بن گوریون رییس دولت موقت شد و روز بعد، مصر، سوریه، عراق و اردن به فلسطین حمله کردند. ارتش عرب تمام این مدت بیصبرانه اوضاع رو رصد میکرد. موج پناهندهای عرب بعد از هر ترور صهیونیستها، به این کشورها میاومدند. اما رهبران این کشورها هنوز هم تحت نفوذ انگلیس یا فرانسه بودند. اما داستان خشونت صهیونیستها وحشتناکه. ماهها از قطعنامهی سازمان ملل متحد میگذشت و اعراب کاری به اسراییل نداشتند و فقط زمانی دست به حمله زدند که این خشونتها رخ داد. تعداد سربازای یهودی از کل اعراب بیشتر بود. اعراب هم فقط تو زمینهایی که قطعنامه براشون در نظر گرفته بود، میجنگیدند. پس جنگ موسوم به جنگ استقلال اسراییل در خاک غصبی این کشور نبود. تقریباً کلش تو زمینهای عرب اتفاق افتاد. ۸ ژوییهی ۱۹۴۸ نیروهای عرب و یهودی دوباره با هم درگیر شدند. فرماندهان صهیونیستی آماده بودند، وارد اللد و الرملة شدند، با خمپاره شهر رو بمبارون کردند و سریع نقاط راهبردیش رو تصرف کردند. مبارزان آموزشندیدهی عرب به راحتی درهم شکستند. جمعیت وحشتزدهی اللد دربارهی قتلعامهای صهیونیستها شنیدند و خیلی ترسیدند. چند هزار نفر از جمعیت شهر تو مسجد جامع جمع شده بودند، طوری که اصلاً جای نشستن نبود. صهیونیستها فکر کردند هنوز مبارز عربی باقی مونده. نیروهاشون دست به ماشه بردند. تو سی دقیقه ۲۵۰ عرب کشته شدند. تمام مردهای جوون جمع شدند و بیشترشون از شهر خارج شدند. فقط زن و بچه و افراد مسن موندند. به رهبران صهیونیستی خبر رسید که ۴۰ هزار نفر اینجا جمع شدند و باید کاری کرد. اسحاق رابین، نخست وزیر آیندهی اسراییل اونجا بود و تو یادداشتهای خودش دربارهی اون روز نوشته بن گوریون تو اون جلسه گفته بود که جمعیت رو بیرون کنید. دستور داده بود با هر گونه مقاومتی برخورد بشه. روز بعد ۳۵ هزار نفر از مردم عرب رو به بیابون فرستادند. شهر تخلیه شد. فرماندهی اسراییلی این عملیات میگفت اعراب خوشحال بودند که کشته نشدند و فقط بیرونشون کردند. تو شهر الرملة عملیات مشابهی داشت انجام میشد. بین ۵۰ تا ۶۰ هزار عرب از دو شهر خارج شدند. فقط تو ژوئیه، ۱۰۰ هزار عرب بیخانمان شدند. هزاران زن و کودک تو گرمای ژوئیه سرپناه نداشتند. ماه رمضان بود و خیلی از مردم روزه بودند. گرما اول از همه افراد مسن و بیمار رو کشت. کودکان از شدت گرما تلف شدند. یه افسر انگلیسی که شاهد ماجرا بود، میگه:کنار جادهای که این افراد میرفتند پر از جسد افرادی بود که دیگه توان راه رفتن نداشتند.
فرماندهان اسراییلی با بیرحمی، اخبار اغراقشدهای از این جنایات به اعراب دیگه میرسوندند تا ترس و وحشت ایجاد کنند. حتی شایعه کرده بودند اسراییل بمب هستهای داره و شهرها رو محو میکنه. اقداماتشون جواب میداد. اعراب سعی میکردند از دست این تروریستهای تندرو فرار کنند. تا آتشبس بعدی، اسراییلیها بیشتر اعراب تحت کنترلشون رو بیرون کردند. تو شهرهایی مثل حیفا، اعراب در سیم خاردار و بین نیروهای نظامی محصور بودند. بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار عرب پاکسازی نژادی شدند. عربها رو به غزه و کرانهی باختری و خارج از مرزها روندند و توی لبنان و سوریه و اردن اردوگاههای پناهندهها برپا شد. فولکه برنادوت، دیپمات سوئدی که توی این قضایا میانجی سازمان ملل متحد بود، به سازمان گزارش داد کشورهای عربی علاقه ندارند دوباره درگیری رو شروع کنند و دنبال راه خروجند. به گفتهی او درگیری اول از طرف اعراب شروع شده بود اما اون درگیریها پراکنده بودند و چند تا فرمانده خودسرانه اون کار رو کرده بودند. در حالی که دولتها دنبال راه خروج بودند. پیشنهاد برنادوت این بود که بعد از درگیری افراد بیخانمان شده به شهرهای خودشون برگردند و قدس تحت حمایت یه نهاد بینالمللی از طرف سازمان ملل متحد باشه تا مسلمونا و مسیحیا و یهودیها حقوق برابر داشته باشند و درگیری رخ نده. ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۸ کاروان خودرویی برنادوت تو قدس غربی یهودی تردد میکرد که ارتش یهود متوقفش کرد. یه افسری از یه خودروی نظامی پیاده شد و برنادوت رو به ضرب گلوله کشت. آتشبس تموم شد و اعراب و صهیونیستها دوباره درگیر شدند. این بار درگیری چند ماه طول کشید. صهیونیستها هم تجدید قوا کرده بودند و این بار پاکسازی بیشتری کردند. حالا نه تنها مناطقی رو که سازمان ملل متحد براشون در نظر گرفته بود، داشتند، بلکه شصت درصد از مناطقی رو که به اعراب اختصاص داشت پاکسازی کردند و در دست گرفتند. سازمان ملل متحد و کشورهای همسایه سعی کردند این 700هزار پناهنده رو مدیریت کنند. امروز میلیونها فلسطینی بیدولت تو این اردوگاههای پناهندگی زندگی میکنند. ماجرا رو با همین تلخی و تا همینجا نگه داریم. اتفاقات بعد از این تاریخ زیاده. فقط یه اشاره کوتاه بکنیم و منتظر باشیم که اگر توفیقی شد تو فصل های بعدی ماجرا رو ادامه بدیم. تو جنگ ۱۹۶۷ بین کشورهای عرب و صهیونیستها، اسراییل بقیهی مناطق اعراب فلسطین رو هم گرفت و اعرابی که تو این مناطق زندگی میکردند تحت قوانین سختگیرانهی نظامی بودند که تا امروز هم ادامه داره. هر چیزی که انگلیسیها تو شورش اعراب به صهیونیستها یاد داده بودند، هنوز ادامه داره. مثل ایست بازرسی، بازرسی تصادفی، منفجر کردن خونهی شورشیان برای تنبیه خانوادههاشون، دستگیری تصادفی و بازداشت افراد بدون توضیح و دادگاه و همهی روشهای کنترل استعماری دیگه. اسراییل طی سالها، تمام قلمروی فلسطین رو از آنِ خودش کرد و شاید این بزرگترین مانع رسیدن به صلحه. بن گوریون کنترل دولت رو در دست گرفت. اولین و سومین نخست وزیر اسراییل شد. اما روحیهی استرن و ارگون تو کشور باقی موند. سال ۱۹۷۷ مناخیم بگین نخست وزیر اسراییل شد. بعد از دو دور نخست وزیری، اسحاق شمیر، رهبر تروریست گنگ استرن نخست وزیر شد، کسی که دستور ترور میداد و توی رزومهاش ترور معاون وزیر خارجهی انگلیس و کونت برنادوت رو داشت. سال ۲۰۰۵، آریل شارون نخست وزیر وقت دستور داد یهودیها، شهرکهای غزه رو ترک کنند. اسراییلیها این شهر رو با دیوار و سلاحهای کنترل از راه دور کنترل میکردند. گهگاهی فلسطینیها حمله میکردند و اسراییلیها جواب میدادند. اخیراً در سال ۲۰۱۴ صهیونیستها تمام قواشون رو تو غزه خالی کردند. نتیجه کشته شدن ۶۶ سرباز اسراییلی و ۶ شهروند یهودی و ۲۳ هزار فلسطینی بود. ۱۱ هزار فلسطینی هم زخمی شدند. حداقل ۷۰ درصد تلفات از مردم عادی بود. اونم توی شهری که ۶۰ درصد جمعیتش ۱۴ سال و کمترند.بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر پیشین اسراییل گفته بود هرگز اجازه نمیده که فلسطینیها دولت مستقلی داشته باشند. به نظر نمیرسه متحدان فلسطین بعد از این همه سال کوتاه اومده باشند. صهیونیستها هم هرگز اسراییل رو رها نمیکنند.
ادامه
-
-
عکسها
-
-
ویدئوها
-
موسیقی